spy part4
اسم مری به میا تغییر نمود اوکی؟؟؟؟
-------------------------------------------------------------------------
جئون ویو
تفففففففففففففففف دوباره اون احساس لعنتی اومد
برم یکم بترسونمش*لبخند ترسناک
-اوه کوچولو میبینم هنوز نیومدی غوغا کردی *از این به بعد با لحن تمسخر امیز* امیدوارم منتظر عواقبشم باشی
(از الان / یعنی کوک تو زهنش حرف میزنه این@ یعنی ا/ت تو دلش حرف میزنه)
/عجیب مظلومه پفففففففففففففففففففففف جئون از تو افکارت بیا بیرون
*زنگ خوردن تلفون کوک
*مکالمه(کوک- یونگی^)
-باز چیشده هیونگ
^ سلامت کو؟؟ شنیدم که اون بچه هنوز نیومده غوغا کرده
-بله ولی ممنون میشم زر نزنی بزاری کارمو انجام بدم
^ چه کاری؟؟؟
- ببین ا/ت الان تو اتقمه بعدا بهت میگم
^ باش ساعت 6:30 بیا جلسه
-اوکی بای
* پایان مکالمه
/به ا/ت نگاه کردم از ترس تو خدش جمع شده بود و بغض کرده بود
چقد شبیه میا هست/تفففففف کوک بس کن اون یه دختر تی تیش مامانی هست*اون یه دختر تی تیش مامانی هست رو بلند گفت 😂
=عمت تی تیش مامانیه @ اوپسی ریدم
- به به زبون باز کردی
=بقدا گوع خولدم
-واسه من کیوت بازی در نیار من جای واس احساسات ندارم
=عوضی*زیر لب
-شنیدم چی گفتیا
=من گوه بخورم چیزی بگم جان مادرت بزار برم
-من مادر و پدر ندارم
= اوه شت
=وایسا ببینم گفتی میا؟؟؟
=کیم میا؟؟؟
-اره ولی به تو چه
=اون دوست صمیمیمه ولی 10 ساله ازش خبرر نداردم
-هن؟؟
=کری؟؟؟
-نچ اون 10 ساله مرده و نامزدم بود
=چییییییییییییییییییییییی*با گریه
-تازه فهمیدیـ
=نه نه نه نه این امکان نداره ولی من فقط یه یادگاری ازش دارممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
-هن(ویندوزش بالا نیومده هنو)
-عررررررررررررررررررررررر(احساسات تغیان میکنند)
=هن؟؟(حالا این ویندوزش بالا نمیاد😂)
-چه یادگاری؟؟؟
=یه انگشتر؟؟
=درست یادم نمیاد ولی اوردمش
/یاد اون انگشتری که لوکاس از میا میخواست افتادم نکنه اون باشه؟؟؟
/بلهههههههه همونه ای گوز تو شانس
=اینو میا داده بهم میشناسیش
-همممم نه
/دروغ گفتم نباید بفهمههههههههههههه شت هنوز نیومده شکم کرده
-حالا چه عنی بخورم*زیر لب
=هن؟؟؟
- هی.هی .هیچی
*یدفعه تهیونگ مث خر اومد تو(بلا نسبت بچم تهیونگ این فیکه بقدا)
/من ا/ت رو دید گفت به به عشق بازی خش میگذره(بچه منحرفه😂😂😂)
(ته ته & کوک- ا/ت=)
- زر نزن بابا
& به به عنتر خانم چطوره بدون که از این به بعد کار بد بد موقوف
=با من اینطوری حرف نزن مگه بچم
& ترسوندیش اینجوری بغض کرده
-بله با چاقو
*ته ته به چاقویی که تو دیوار بود نگا کرد بغل گوش ا/ت بود
&نمی ترسی
=فعلا هنوز پامون تو عمارت نذاشتیم اومدیم اینجا و من هیجا از عمارتو ندیدم حتا یادم نمیاد دیوارش چه رنگیه
& شت
-برو وسایلتو بزار تو اتاقت ته ته بادیگارد شخصی
& واسچی من؟؟
-نپس من ؟؟
& بعد واسه چی یه خدمتکار باید بادیگارد داشته باشه؟؟؟
-چون ایشون با میا دوست بوده
&اع
=چته چپ چپ نگا میکنی
&هعی بچه هام واس ما ادم شدت دنبالم بیا
=*زربه ای به پای ته میزنه که ته ته میخوره زمین
& مگ مرض داری ای خداااا یبارم شد ما بادیگارد یه ادم بشیم
-ادم میتونه از خودش محافظت کنهـ
=چتونه شما دوتا
ویکوک: هیچی به مولا این اسکله
=خدایا از این به بعد به جا یه قاتل روانی باید دو تا قاتل روانی رو تحمل کنم
ویکوک دارن عین بز نگاش میکنن@-@
----------------------------------------------------------------------------------------------
پایان
اگه بده بگید پلیز درخاستی راجب اتفاق های تو وانشات دارید بگید پلیز
با بای لفطا حمایت
محظ اطلاع بگم من 11 سالمه پس توقع نداشته باشید که بتونم فیک جالبی بنویسم اگه میخواید بگید ادامه بدم نمیخواید یا بده بگید ادامه ندم
من سعی میکنم خنده دارم باشه
-------------------------------------------------------------------------
جئون ویو
تفففففففففففففففف دوباره اون احساس لعنتی اومد
برم یکم بترسونمش*لبخند ترسناک
-اوه کوچولو میبینم هنوز نیومدی غوغا کردی *از این به بعد با لحن تمسخر امیز* امیدوارم منتظر عواقبشم باشی
(از الان / یعنی کوک تو زهنش حرف میزنه این@ یعنی ا/ت تو دلش حرف میزنه)
/عجیب مظلومه پفففففففففففففففففففففف جئون از تو افکارت بیا بیرون
*زنگ خوردن تلفون کوک
*مکالمه(کوک- یونگی^)
-باز چیشده هیونگ
^ سلامت کو؟؟ شنیدم که اون بچه هنوز نیومده غوغا کرده
-بله ولی ممنون میشم زر نزنی بزاری کارمو انجام بدم
^ چه کاری؟؟؟
- ببین ا/ت الان تو اتقمه بعدا بهت میگم
^ باش ساعت 6:30 بیا جلسه
-اوکی بای
* پایان مکالمه
/به ا/ت نگاه کردم از ترس تو خدش جمع شده بود و بغض کرده بود
چقد شبیه میا هست/تفففففف کوک بس کن اون یه دختر تی تیش مامانی هست*اون یه دختر تی تیش مامانی هست رو بلند گفت 😂
=عمت تی تیش مامانیه @ اوپسی ریدم
- به به زبون باز کردی
=بقدا گوع خولدم
-واسه من کیوت بازی در نیار من جای واس احساسات ندارم
=عوضی*زیر لب
-شنیدم چی گفتیا
=من گوه بخورم چیزی بگم جان مادرت بزار برم
-من مادر و پدر ندارم
= اوه شت
=وایسا ببینم گفتی میا؟؟؟
=کیم میا؟؟؟
-اره ولی به تو چه
=اون دوست صمیمیمه ولی 10 ساله ازش خبرر نداردم
-هن؟؟
=کری؟؟؟
-نچ اون 10 ساله مرده و نامزدم بود
=چییییییییییییییییییییییی*با گریه
-تازه فهمیدیـ
=نه نه نه نه این امکان نداره ولی من فقط یه یادگاری ازش دارممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
-هن(ویندوزش بالا نیومده هنو)
-عررررررررررررررررررررررر(احساسات تغیان میکنند)
=هن؟؟(حالا این ویندوزش بالا نمیاد😂)
-چه یادگاری؟؟؟
=یه انگشتر؟؟
=درست یادم نمیاد ولی اوردمش
/یاد اون انگشتری که لوکاس از میا میخواست افتادم نکنه اون باشه؟؟؟
/بلهههههههه همونه ای گوز تو شانس
=اینو میا داده بهم میشناسیش
-همممم نه
/دروغ گفتم نباید بفهمههههههههههههه شت هنوز نیومده شکم کرده
-حالا چه عنی بخورم*زیر لب
=هن؟؟؟
- هی.هی .هیچی
*یدفعه تهیونگ مث خر اومد تو(بلا نسبت بچم تهیونگ این فیکه بقدا)
/من ا/ت رو دید گفت به به عشق بازی خش میگذره(بچه منحرفه😂😂😂)
(ته ته & کوک- ا/ت=)
- زر نزن بابا
& به به عنتر خانم چطوره بدون که از این به بعد کار بد بد موقوف
=با من اینطوری حرف نزن مگه بچم
& ترسوندیش اینجوری بغض کرده
-بله با چاقو
*ته ته به چاقویی که تو دیوار بود نگا کرد بغل گوش ا/ت بود
&نمی ترسی
=فعلا هنوز پامون تو عمارت نذاشتیم اومدیم اینجا و من هیجا از عمارتو ندیدم حتا یادم نمیاد دیوارش چه رنگیه
& شت
-برو وسایلتو بزار تو اتاقت ته ته بادیگارد شخصی
& واسچی من؟؟
-نپس من ؟؟
& بعد واسه چی یه خدمتکار باید بادیگارد داشته باشه؟؟؟
-چون ایشون با میا دوست بوده
&اع
=چته چپ چپ نگا میکنی
&هعی بچه هام واس ما ادم شدت دنبالم بیا
=*زربه ای به پای ته میزنه که ته ته میخوره زمین
& مگ مرض داری ای خداااا یبارم شد ما بادیگارد یه ادم بشیم
-ادم میتونه از خودش محافظت کنهـ
=چتونه شما دوتا
ویکوک: هیچی به مولا این اسکله
=خدایا از این به بعد به جا یه قاتل روانی باید دو تا قاتل روانی رو تحمل کنم
ویکوک دارن عین بز نگاش میکنن@-@
----------------------------------------------------------------------------------------------
پایان
اگه بده بگید پلیز درخاستی راجب اتفاق های تو وانشات دارید بگید پلیز
با بای لفطا حمایت
محظ اطلاع بگم من 11 سالمه پس توقع نداشته باشید که بتونم فیک جالبی بنویسم اگه میخواید بگید ادامه بدم نمیخواید یا بده بگید ادامه ندم
من سعی میکنم خنده دارم باشه
۹.۸k
۲۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.