به مناسبت ۴۰ تایی شدنمون (عشق من پارت ۷)
ا.ت ویو:
امروز ساعت ۱۱ با اون پسره ، اسمش چی بود،ها جیون قرار داشتم
صبح ساعت ۷ بیدار شدم و دیدم هنوز خیلی زوده رفتم به خاله جولیا سلام کردم و رفتم نیم ساعت ورزش کردم
یه دوش ۱۵ مینی گرفتم و رفتم صبحونه بخورم
ا.ت : اووو خاله جولیا جونم چه کردی
جولیا: ما اینیم دیگه ، بازم شال و کلاه کردی کجا به سلامتی
ا.ت : یونا با یه پسری دوست شده میرم اونو ببینم
جولیا: پس خانم کارآگاه کار دارن
ا.ت : راستی خاله جون..
جولیا : اوهوم بگو چیزی شده
ا.ت : منم...
جولیا: فهمیدم آنقدر به خودت فشار نده،
آقا خوشتیپه کیه که تونسته دل کارآگاه خانومو ببره؟؟هان
ا.ت : خاله آخه از کجا فهمیدین
جولیا: عزیزم من تورو بزرگ کردم انتظار داری نفهمم؟؟
خوب حالا توضیح بده ببینم شازده کی باشن
ا.ت : وای خاله دیرم شده باید ساعت ۱۱ اونجا باشم و من یه ساعته دارم با شما حرف میزنم بعداً براتون مفصل توضیح میدم
جولیا: خوب حالا چیزی نشده که ، صبحونه هم که نخوردی
ا.ت : اشکالی نداره یه چیزی میگیرم میخورم
ا.ت ویو:
رفتم یه آرایش ملایم کردم ، موهامو فر خیلی کم کردم ،
یه بلوز صورتی و یه شرتک سفید پوشیدم ،یه ژاکت هم از روش پوشیدم, ادکلن زدم و راه افتادم رفتم پایین
ا.ت : خداحافظ خاله جون
جولیا: مواظب خودت باش
ا.ت ویو: فکر کنم خیلی دیر کردم
کاش جونگ کوک اینجا بود و منو میرسوند🥺
اهه این فکرا چیه دختر الان فقط باید زود یه تاکسی بگیرم و برم 😑
یه تاکسی زود گرفتم و راه افتادیم سمت کافه ...
رفتم تو که که یونا رو دیدم
ا.ت : های بیب چطوری
یونا : هی به من اینجوری نگو من صاحب دارما
ا.ت : اوک آروم باش
چه صاحب وقت نشناسی هم داری
هی یونا تم اینجا خیلی قشنگه من عاشق تم قهوه ای و سیاهم
یونا : میدونم ساکت باش الان میاد
بعد از چند دقیقه)
یونا : هی اوناهاش داره میاد
ا.ت ویو:
به طرف در ورودی نگاه کردم که دیدم یه پسر خوشتیپ و جذاب (البته به گرد پای جونگ کوکم نمیرسید ، حالا هر چی اه)
از یه ماشین مدل بالا که خدمتکارا درو براش باز کردن پیاده شد و اومد سمت ما
یه نگاهی به یونا انداختم انگار خیلی استرس داشت و آروم بهش گفتم که آروم بگیره
۱۰ لایک و ۱۰ تا کامنت دوستون دارم❤️
امروز ساعت ۱۱ با اون پسره ، اسمش چی بود،ها جیون قرار داشتم
صبح ساعت ۷ بیدار شدم و دیدم هنوز خیلی زوده رفتم به خاله جولیا سلام کردم و رفتم نیم ساعت ورزش کردم
یه دوش ۱۵ مینی گرفتم و رفتم صبحونه بخورم
ا.ت : اووو خاله جولیا جونم چه کردی
جولیا: ما اینیم دیگه ، بازم شال و کلاه کردی کجا به سلامتی
ا.ت : یونا با یه پسری دوست شده میرم اونو ببینم
جولیا: پس خانم کارآگاه کار دارن
ا.ت : راستی خاله جون..
جولیا : اوهوم بگو چیزی شده
ا.ت : منم...
جولیا: فهمیدم آنقدر به خودت فشار نده،
آقا خوشتیپه کیه که تونسته دل کارآگاه خانومو ببره؟؟هان
ا.ت : خاله آخه از کجا فهمیدین
جولیا: عزیزم من تورو بزرگ کردم انتظار داری نفهمم؟؟
خوب حالا توضیح بده ببینم شازده کی باشن
ا.ت : وای خاله دیرم شده باید ساعت ۱۱ اونجا باشم و من یه ساعته دارم با شما حرف میزنم بعداً براتون مفصل توضیح میدم
جولیا: خوب حالا چیزی نشده که ، صبحونه هم که نخوردی
ا.ت : اشکالی نداره یه چیزی میگیرم میخورم
ا.ت ویو:
رفتم یه آرایش ملایم کردم ، موهامو فر خیلی کم کردم ،
یه بلوز صورتی و یه شرتک سفید پوشیدم ،یه ژاکت هم از روش پوشیدم, ادکلن زدم و راه افتادم رفتم پایین
ا.ت : خداحافظ خاله جون
جولیا: مواظب خودت باش
ا.ت ویو: فکر کنم خیلی دیر کردم
کاش جونگ کوک اینجا بود و منو میرسوند🥺
اهه این فکرا چیه دختر الان فقط باید زود یه تاکسی بگیرم و برم 😑
یه تاکسی زود گرفتم و راه افتادیم سمت کافه ...
رفتم تو که که یونا رو دیدم
ا.ت : های بیب چطوری
یونا : هی به من اینجوری نگو من صاحب دارما
ا.ت : اوک آروم باش
چه صاحب وقت نشناسی هم داری
هی یونا تم اینجا خیلی قشنگه من عاشق تم قهوه ای و سیاهم
یونا : میدونم ساکت باش الان میاد
بعد از چند دقیقه)
یونا : هی اوناهاش داره میاد
ا.ت ویو:
به طرف در ورودی نگاه کردم که دیدم یه پسر خوشتیپ و جذاب (البته به گرد پای جونگ کوکم نمیرسید ، حالا هر چی اه)
از یه ماشین مدل بالا که خدمتکارا درو براش باز کردن پیاده شد و اومد سمت ما
یه نگاهی به یونا انداختم انگار خیلی استرس داشت و آروم بهش گفتم که آروم بگیره
۱۰ لایک و ۱۰ تا کامنت دوستون دارم❤️
۲.۴k
۱۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.