عشق ممنوع پارت۶
عشق ممنوع پارت۶
ات:اون منو دزدید
ته:پس چرا نگفتی؟(عصبی)کاری کا باهات نکرد؟
ات:خب نه ولی گفت یادت باشه باید تمام پولات را بدی بهش
ته:باشه فردا پیداش میکنم و باهاش حرف میزنم
ات:شب بخیر
ته:شب بخیر
فردا صبح
ات:سلام بلاخره بیدار شدی
ته:مگه ساعت چنده؟(خواب آلود)
ات:خسته نباشی ۱۲ ظهر هست
ته:چییییییی
سریع رفت پایین یه چیزی پوشید و سریع رفت سراغ جیمین
ته:س سلام
جی:اوم اومدی
ته:بله خب میخوام باهات حرف بزنم.
جی:گوش میدم،راستی اگر درباره پول هست فراموشش کن
ته:ا ا جدی (تعجب و خوشحال)
ته:ام فقط یه چیزی میشه باهم دوست باشیم؟(کیوت)
جی:اوکی بای
باهم دست میدن
ته:سلام من امدم
ات:چقدر زود امدی؟
ته:آره چیز حل شد چشمک
ما ات:چی
ته:ا هیچی یه پروژه بود ییی
ما ات: اها باشه
ات:راستی می خوام یه خبر بدم بهت
ته:چی
ات:...
بچه ها واقعا آنقدر بد میزارم که هیچ همایتی نمیشهههه🥰😁
سپاس از آنهایی که همایت کردند.🙏
شرت
لایک:۱۰
کامنت:۲
ات:اون منو دزدید
ته:پس چرا نگفتی؟(عصبی)کاری کا باهات نکرد؟
ات:خب نه ولی گفت یادت باشه باید تمام پولات را بدی بهش
ته:باشه فردا پیداش میکنم و باهاش حرف میزنم
ات:شب بخیر
ته:شب بخیر
فردا صبح
ات:سلام بلاخره بیدار شدی
ته:مگه ساعت چنده؟(خواب آلود)
ات:خسته نباشی ۱۲ ظهر هست
ته:چییییییی
سریع رفت پایین یه چیزی پوشید و سریع رفت سراغ جیمین
ته:س سلام
جی:اوم اومدی
ته:بله خب میخوام باهات حرف بزنم.
جی:گوش میدم،راستی اگر درباره پول هست فراموشش کن
ته:ا ا جدی (تعجب و خوشحال)
ته:ام فقط یه چیزی میشه باهم دوست باشیم؟(کیوت)
جی:اوکی بای
باهم دست میدن
ته:سلام من امدم
ات:چقدر زود امدی؟
ته:آره چیز حل شد چشمک
ما ات:چی
ته:ا هیچی یه پروژه بود ییی
ما ات: اها باشه
ات:راستی می خوام یه خبر بدم بهت
ته:چی
ات:...
بچه ها واقعا آنقدر بد میزارم که هیچ همایتی نمیشهههه🥰😁
سپاس از آنهایی که همایت کردند.🙏
شرت
لایک:۱۰
کامنت:۲
۲۰۰
۱۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.