پارت۷۴😋🤤
ازمدرسه تا عشق♥️ پارت ۷۴
((خانوم محمدی:آخرین حرفاشون از طرف بردیا که با خودکار قرمز نوشته :توجه توجه و اینَک همتا چیز منو خورد😝)))من:چییی!!!🥵 بردیا: خول😁😁 بچه ها:🤣🤣🤣🤣🤣😅 خانوم محمدی:منحرفا😒 ((بلند با عصبانیت بلند جیغ زدم گفتم:بردیاااااا😤😡😡😡((ی دفعه کل کلاس با صدام ساکت شدن)بردیا با ترس لرزون گفت:جا جا جانم🥵))من:میکشمتتتت😡😡😡😡))زود یه لنگه کفشمو در اوردم پرت کردم طرف بردیا))بردیا خاست جا خالی بده ولی درست خورد تو چشمش چپش))بردیا:واااای 😵 چشمم وای کور شدم وای😭😭 کل بچه ها ریختن طرف بردیا ()بچه ها:بردیا) خوبی خوبی؟؟؟ ))یه دفعه مثل گوریل دستمو کوبوندم رو سینم یه جیغ زدمو بدو بدو دویدم طرف بردیااا بچه ها از ترسشون فرار کرد)) بردیا:نه نه یا ابوالفضل😵😵))بردیا بدو بدو از نیمکت ها پرید بدو بدو فرار کرد تو سالن ها داشت میدوید منم پشت سرش با عصبانیت)) من:هی وایسا وایسا پدر سگ وایساااا ))من چیوخوردم هاا😡😡))کل بچه ها معلم ها معاون مدیر از کلاس ها و دفتر اومدن بیرون))بردیا:نه نه گوه خوردمم ولم کن ولم کنن مامان کجاااییی مامانمو میخام😩😩$من:وایسا پدر سگ وایسا مامانتو نشونت بدم😡😡))) کل بچه ها دنبالمون میکردن))بردیا از سالن مدرسه در اومد تو حیاط مدرسه از دستم فرار میکرد منم که دنبالش کم نمی اوردم کل بچه های مدرسه با معلم ها و معاون ها هم پشت سر من دنبالم بودن هی میرفتیم اینور مدرسه هی میرفتیم اونور مدرسه)) مدیر:ایییش اینا چشونه چیکار دارن میکنن چرا همتا دنبال بردیاس بچه ها و معاون ها هم دنبال همتااا ؟بازیشون گرفته؟؟؟ ایییش)) بردیا:همتاااا ولم کن ولم کن لعنتی گوه خوردم ولم کن🥺🥺 ))من: میکشمت وایساا وایسااا پدر سگ مایه فساد خالص 😡😡))بردیا نفس بند اومده بوده همش نفس نفس میزد بردیا:دنبالم نیاا🥵))یه دفعه پاش پیچ خورد افتاد زمین زود بردیا رو چرخوندم نشستم روش فرار نکنه دست هاشم رو زمین خوابونده بودم گرفته بودم کل بچه ها معلم ها معاون ها دورمون حلقه زده بودن)) من:چیو میخوردم عوضی ها چیو؟؟😡😡)بردیا:وای مردم )* من:جواب بده مایه فساد خالص جواب بده😡😡)) بردیا نفس نفس میزد))دیدم جواب نمیده از دستش خیلی عصبی شدم یه کله کوبوندم تو سرش ))بردیاا:،آخخخخخ😩😩 ) بچه ها:واااییی😯😯 معاون و معلم ها:آخیی😟😟))بردیا:بسه دیگه اَح مردم یه نگاه بنداز بهم آخه😩))یه نگاه به بردیا انداختم دیدم بدبخت زیر توی چشماش کبود شده رو سرشم هم کبود از دماغشم خون می اومد )))من:حقته لاشی حقته منحرف😡😡))یه دفعه بردیا منو پیچوند من رفتم زیر بردیا بردیا روم دست هام هم روی زمین نگه داشته بود ))من:هی ولم کن لاشی😡😡))یه دفعه بردیا سرشو آورد بغل کردنم همش لبشو می مالید رو گردنم یا بو میکرد ))من:هیی چیکار میکنی ولم کن همش میخاستم پاشم اما نمیزاشت)بردیا آروم خیلی خفن گفت :مگه از منحرف بودن من خوشت نمیاد😗 من:هییی ولم کن )) بچه ها:واااایی🤤
((خانوم محمدی:آخرین حرفاشون از طرف بردیا که با خودکار قرمز نوشته :توجه توجه و اینَک همتا چیز منو خورد😝)))من:چییی!!!🥵 بردیا: خول😁😁 بچه ها:🤣🤣🤣🤣🤣😅 خانوم محمدی:منحرفا😒 ((بلند با عصبانیت بلند جیغ زدم گفتم:بردیاااااا😤😡😡😡((ی دفعه کل کلاس با صدام ساکت شدن)بردیا با ترس لرزون گفت:جا جا جانم🥵))من:میکشمتتتت😡😡😡😡))زود یه لنگه کفشمو در اوردم پرت کردم طرف بردیا))بردیا خاست جا خالی بده ولی درست خورد تو چشمش چپش))بردیا:واااای 😵 چشمم وای کور شدم وای😭😭 کل بچه ها ریختن طرف بردیا ()بچه ها:بردیا) خوبی خوبی؟؟؟ ))یه دفعه مثل گوریل دستمو کوبوندم رو سینم یه جیغ زدمو بدو بدو دویدم طرف بردیااا بچه ها از ترسشون فرار کرد)) بردیا:نه نه یا ابوالفضل😵😵))بردیا بدو بدو از نیمکت ها پرید بدو بدو فرار کرد تو سالن ها داشت میدوید منم پشت سرش با عصبانیت)) من:هی وایسا وایسا پدر سگ وایساااا ))من چیوخوردم هاا😡😡))کل بچه ها معلم ها معاون مدیر از کلاس ها و دفتر اومدن بیرون))بردیا:نه نه گوه خوردمم ولم کن ولم کنن مامان کجاااییی مامانمو میخام😩😩$من:وایسا پدر سگ وایسا مامانتو نشونت بدم😡😡))) کل بچه ها دنبالمون میکردن))بردیا از سالن مدرسه در اومد تو حیاط مدرسه از دستم فرار میکرد منم که دنبالش کم نمی اوردم کل بچه های مدرسه با معلم ها و معاون ها هم پشت سر من دنبالم بودن هی میرفتیم اینور مدرسه هی میرفتیم اونور مدرسه)) مدیر:ایییش اینا چشونه چیکار دارن میکنن چرا همتا دنبال بردیاس بچه ها و معاون ها هم دنبال همتااا ؟بازیشون گرفته؟؟؟ ایییش)) بردیا:همتاااا ولم کن ولم کن لعنتی گوه خوردم ولم کن🥺🥺 ))من: میکشمت وایساا وایسااا پدر سگ مایه فساد خالص 😡😡))بردیا نفس بند اومده بوده همش نفس نفس میزد بردیا:دنبالم نیاا🥵))یه دفعه پاش پیچ خورد افتاد زمین زود بردیا رو چرخوندم نشستم روش فرار نکنه دست هاشم رو زمین خوابونده بودم گرفته بودم کل بچه ها معلم ها معاون ها دورمون حلقه زده بودن)) من:چیو میخوردم عوضی ها چیو؟؟😡😡)بردیا:وای مردم )* من:جواب بده مایه فساد خالص جواب بده😡😡)) بردیا نفس نفس میزد))دیدم جواب نمیده از دستش خیلی عصبی شدم یه کله کوبوندم تو سرش ))بردیاا:،آخخخخخ😩😩 ) بچه ها:واااییی😯😯 معاون و معلم ها:آخیی😟😟))بردیا:بسه دیگه اَح مردم یه نگاه بنداز بهم آخه😩))یه نگاه به بردیا انداختم دیدم بدبخت زیر توی چشماش کبود شده رو سرشم هم کبود از دماغشم خون می اومد )))من:حقته لاشی حقته منحرف😡😡))یه دفعه بردیا منو پیچوند من رفتم زیر بردیا بردیا روم دست هام هم روی زمین نگه داشته بود ))من:هی ولم کن لاشی😡😡))یه دفعه بردیا سرشو آورد بغل کردنم همش لبشو می مالید رو گردنم یا بو میکرد ))من:هیی چیکار میکنی ولم کن همش میخاستم پاشم اما نمیزاشت)بردیا آروم خیلی خفن گفت :مگه از منحرف بودن من خوشت نمیاد😗 من:هییی ولم کن )) بچه ها:واااایی🤤
۴.۵k
۱۹ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.