•همه صدمه می بینند 🥀 ✨️
•همه صدمه میبینند 🥀 ✨️
پارت (۱۴)
که کوک گفت : بیبی چرا نمیفهمی بهت نیاز دارم هاااا بعد مسخرم میکنییی ؟؟ هممم بیبی الان خیلی میخوامت و ا.ت و روی تخت پرتاب کرد ..... ا.ت : چته وحشیییی اصلا نمیخوام بهت بدم ایششش
کوک : الان وقت ناز کردن نیست بگیر بخواب بیب شروع کرد به خوردن لبای ا.ت و لبای ا.ت و طوری گاز میگرفتت که ا.ت طمع خون و توی لبش میچشید کوک از لب ا.ت دل کند و رفت سفت گردن و سینه هاش یکی از سینه های ا.ت و با دستش گرفته بود و شروع بازی کرد باهاش کرد و با اون یک دستش بدنش و لمس میکرد و با لباش کیس مارکایی میزاشت که هر کدوم بعد از چند دقه دردشون زیاد تر میشدن .... ا.ت : کوک .... اهه لعنتی ، کوک شروع کرد به در آوردن سوتین ا.ت : ههه بازش کردی افریننن اهه کوک : پوزخندی زد و گفت بیبی من هرکاری بخوامم میکنم فهمیدییی؟؟ و شروع کرد به خاکبرسری بازی ( اصلا خدایا توبه اینا چیه من دارم مینویسم اوفف) خوب دیگه بعد از چند دقه باهم به اوج رسیدن و کوک کنار ا.ت خوابید و ا.ت و بغل کرد ا.ت : ولممممم کن ( داد) کوک : خنده ای کرد و بوسه ای روی گردن دخترک کاشت و گفت چرا بیبی مگه چیکار کردممم؟؟ ا.ت : کوک ... کوک.... کوک.... فقط خفه شوووووووو اهههه لعنت بهت دارم از درد میمیرم اوفففف ... که کوک گفت : ......
پارت (۱۴)
که کوک گفت : بیبی چرا نمیفهمی بهت نیاز دارم هاااا بعد مسخرم میکنییی ؟؟ هممم بیبی الان خیلی میخوامت و ا.ت و روی تخت پرتاب کرد ..... ا.ت : چته وحشیییی اصلا نمیخوام بهت بدم ایششش
کوک : الان وقت ناز کردن نیست بگیر بخواب بیب شروع کرد به خوردن لبای ا.ت و لبای ا.ت و طوری گاز میگرفتت که ا.ت طمع خون و توی لبش میچشید کوک از لب ا.ت دل کند و رفت سفت گردن و سینه هاش یکی از سینه های ا.ت و با دستش گرفته بود و شروع بازی کرد باهاش کرد و با اون یک دستش بدنش و لمس میکرد و با لباش کیس مارکایی میزاشت که هر کدوم بعد از چند دقه دردشون زیاد تر میشدن .... ا.ت : کوک .... اهه لعنتی ، کوک شروع کرد به در آوردن سوتین ا.ت : ههه بازش کردی افریننن اهه کوک : پوزخندی زد و گفت بیبی من هرکاری بخوامم میکنم فهمیدییی؟؟ و شروع کرد به خاکبرسری بازی ( اصلا خدایا توبه اینا چیه من دارم مینویسم اوفف) خوب دیگه بعد از چند دقه باهم به اوج رسیدن و کوک کنار ا.ت خوابید و ا.ت و بغل کرد ا.ت : ولممممم کن ( داد) کوک : خنده ای کرد و بوسه ای روی گردن دخترک کاشت و گفت چرا بیبی مگه چیکار کردممم؟؟ ا.ت : کوک ... کوک.... کوک.... فقط خفه شوووووووو اهههه لعنت بهت دارم از درد میمیرم اوفففف ... که کوک گفت : ......
۱.۱k
۰۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.