Strong Girl
Part 1
ات ویو داشتم میرفتم به سالن بسکت بال که فهمید زود رسیدم بیرون منتظر موندم تا پسرا بیان بیرون تایم پسرا بود نزدیک بیست دقیقه ای بود که اونجا بودم که بلخره اومدن بیرو یکی شون بد جور نگا میکرد جوری که سنگینی نگاهش رو حس میکردم
؟؟.. هی خوشگله نمی خوای یکم بهم حال بدی
ات.. نه مزاحم نشو
اومد جلو و دخترک رو از کمرش گرفت دخترک خیلی مغرورانه گفت
ات.. دس تا ت رو بکش (کلمه به کلمه)
؟؟.. اگه نکشم چی میشه
ات.. من حرفمو دوبار نمیگم
پسر دستاش رو دور کمر دخترک سفت کرد جوری که نفسش بند اومده
ات با زانوش به پهلوی پسر زد و پسر تو خودش جمع شد
؟؟.. دختره ی هرزههههه (باداد)
ات.. هوی اسم ننت رو رومن نزارر(عربده)
؟؟..دختره ی
که با زدن یه مشت تو دهن پسر خفه شد
ته ویو .. با شوگا داشتیم میومدیم که دیدم بیونگ هو داره یه دختر رو اذیت میکنه که یه مشت خوابوندم تو دهنش مردک عوضی
شوگا..پسره ی پرو
شوگا میخواست به سمتش هجوم ببره که ته نذاش بسه درسشو گرفت
ته.. زود باش ازش عذرخواهی کن
بیونگ هو.. استاد ببخشید من واقعا عذر می خوام
ته.. از من نه از این خانوم عذر خواهی کن
شوگا.. مگه نمیشنوی چی میگهههههه (عربده)
بیونگ هو.. استاد اون منو بد جوری زد به خون پهلوش اشاره کرد
ات ویو.. دیگه تحمل نکردم رفتم با تکنیک هایی که از تکواندو بلد بودم بلندش کردم و زدمش زمین انگشت هاش رو گرفتم و گفتم
ات.. زود باش عذر خواهی کن
بیونگ هو.. عمرا
ات.. عذر خواهی کن (با داد)
بیونگ هو.. ول کن انگشتاموو
ات یکی از انگشت هاش رو شکوند که پسره داد بلندی زد
بیونگ هو.. عذر میخوام عذر میخوامممم عذر میخواممممم
ببخشیدددد
ات دستاش رو ول کرد و لباسش رو درست کرد
کل این مدت پسرا دهنشون باز مونده بو و هنگ کرده بودن
ات.. آغا داخل پسری نمونده؟
ته.. نن نه (با لکنت)
ته متوجه دستای ات شد که بخاطر مشت هایی که زده بود خونی بود
ات.. ممنون
ات میخواست بره که ته گفت
ته.. وایسا
و دستش رو گرفت و رفتن داخل سالن
ات.. هی چیکار میکنین
ته یه دستمال برداشت و خون دخترک رو پاک کرد
ته.. زخمی شده نمیبینی
ات.. عیب نداره و دستش رو کشید
گفت:من عادت دارم
ته.. اما باید ببندیشون تا بدتر نشه
ات.. نمی خواد من دیرم شده الان تایمم شروع میشه باید برم راستی ممنونم از اون دوستتم از طرف من تشکر کن
ته.. باشه عاااا میگم اون حرکتت که زدی خیلی خفننن بوددد(آخرشو با ذوق گفت)
که ات از شدت کیوتیش خندش گرفت
ات.. هنوز قشنگ هاش رو ندیدی
ته.. من دیگه برم دیرت میشه فعلا
ات.. فعلا
ات ویو داشتم میرفتم به سالن بسکت بال که فهمید زود رسیدم بیرون منتظر موندم تا پسرا بیان بیرون تایم پسرا بود نزدیک بیست دقیقه ای بود که اونجا بودم که بلخره اومدن بیرو یکی شون بد جور نگا میکرد جوری که سنگینی نگاهش رو حس میکردم
؟؟.. هی خوشگله نمی خوای یکم بهم حال بدی
ات.. نه مزاحم نشو
اومد جلو و دخترک رو از کمرش گرفت دخترک خیلی مغرورانه گفت
ات.. دس تا ت رو بکش (کلمه به کلمه)
؟؟.. اگه نکشم چی میشه
ات.. من حرفمو دوبار نمیگم
پسر دستاش رو دور کمر دخترک سفت کرد جوری که نفسش بند اومده
ات با زانوش به پهلوی پسر زد و پسر تو خودش جمع شد
؟؟.. دختره ی هرزههههه (باداد)
ات.. هوی اسم ننت رو رومن نزارر(عربده)
؟؟..دختره ی
که با زدن یه مشت تو دهن پسر خفه شد
ته ویو .. با شوگا داشتیم میومدیم که دیدم بیونگ هو داره یه دختر رو اذیت میکنه که یه مشت خوابوندم تو دهنش مردک عوضی
شوگا..پسره ی پرو
شوگا میخواست به سمتش هجوم ببره که ته نذاش بسه درسشو گرفت
ته.. زود باش ازش عذرخواهی کن
بیونگ هو.. استاد ببخشید من واقعا عذر می خوام
ته.. از من نه از این خانوم عذر خواهی کن
شوگا.. مگه نمیشنوی چی میگهههههه (عربده)
بیونگ هو.. استاد اون منو بد جوری زد به خون پهلوش اشاره کرد
ات ویو.. دیگه تحمل نکردم رفتم با تکنیک هایی که از تکواندو بلد بودم بلندش کردم و زدمش زمین انگشت هاش رو گرفتم و گفتم
ات.. زود باش عذر خواهی کن
بیونگ هو.. عمرا
ات.. عذر خواهی کن (با داد)
بیونگ هو.. ول کن انگشتاموو
ات یکی از انگشت هاش رو شکوند که پسره داد بلندی زد
بیونگ هو.. عذر میخوام عذر میخوامممم عذر میخواممممم
ببخشیدددد
ات دستاش رو ول کرد و لباسش رو درست کرد
کل این مدت پسرا دهنشون باز مونده بو و هنگ کرده بودن
ات.. آغا داخل پسری نمونده؟
ته.. نن نه (با لکنت)
ته متوجه دستای ات شد که بخاطر مشت هایی که زده بود خونی بود
ات.. ممنون
ات میخواست بره که ته گفت
ته.. وایسا
و دستش رو گرفت و رفتن داخل سالن
ات.. هی چیکار میکنین
ته یه دستمال برداشت و خون دخترک رو پاک کرد
ته.. زخمی شده نمیبینی
ات.. عیب نداره و دستش رو کشید
گفت:من عادت دارم
ته.. اما باید ببندیشون تا بدتر نشه
ات.. نمی خواد من دیرم شده الان تایمم شروع میشه باید برم راستی ممنونم از اون دوستتم از طرف من تشکر کن
ته.. باشه عاااا میگم اون حرکتت که زدی خیلی خفننن بوددد(آخرشو با ذوق گفت)
که ات از شدت کیوتیش خندش گرفت
ات.. هنوز قشنگ هاش رو ندیدی
ته.. من دیگه برم دیرت میشه فعلا
ات.. فعلا
۲۴۵
۲۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.