فیک «مافیای پنهان» part 25
ته : بریم ؟
ات: بریم دقیقا شبیه همون چیزی که گفتی شدیم
ته : من که گفتم ولی اشکال نداره
ات : خب حالا کجا بریم ؟
ته : یه سر بریم شرکت یسری برگست باید بردارم
ات : من تیپم زیاد خوب نیست
ته : خب تو بمون تو ماشین
ات : باشه
ته : رسیدیم عزیزم من برمو بیام
ات : باشه
چند دقیقه بعد :
ات : چرا نمیاد
کوک : چه خبر بیبی گرل خیلی وقته ندیدمت
ات : ولم کن الان تهیونگ میاد
کوک : فکر کردی ازش میترسم اومدم اینجا که تورو مال خودم کنم بیا اینجا
ات : هی عوضی چیکار میکنیییی ولم کن …
کوک : خیلی زشته به ددی جدیدت میگی عوضی
ات : بزار برمم از من چیزی به تو نمیرسه
کوک : میرسه بیبی
پرش زمانی به ۱۰ دقیقه بعد
ته : این برگه های لعنتی پیدا نمیشد حتما ات حوصلش سر رفته
ته : ات من اومد… ات کجایییی
کوک : خب بیبی رسیدیم
ات : من نمیام
کوک : تو نیا خودم میبرمت ( براید بغلش کرد)
ات : بزارم زمین چرا نمیفهمی نمیخوام باهات بیاممم
کوک : عزیزم به من ربطی نداره میخوای یا نمیخوای تو دیگه ازین به بعد مال منی باید باهاش کنار بیای
ات : عمرا تهیونگ میاد اینجا
کوک : بشین تا شاهزادت با اسب سفیدش بیاد
کوک : رسیدیم اینجا اتاق منو توعه
ات : چی باهم ؟
کوک : میخواستی دوتا اتاق جدا بزارم بیبی دیگه ازین به بعد تو مال منی
اینم پارت ۲۵ حالا بوسم کنید انقدر مهربونم🌝😂
ات: بریم دقیقا شبیه همون چیزی که گفتی شدیم
ته : من که گفتم ولی اشکال نداره
ات : خب حالا کجا بریم ؟
ته : یه سر بریم شرکت یسری برگست باید بردارم
ات : من تیپم زیاد خوب نیست
ته : خب تو بمون تو ماشین
ات : باشه
ته : رسیدیم عزیزم من برمو بیام
ات : باشه
چند دقیقه بعد :
ات : چرا نمیاد
کوک : چه خبر بیبی گرل خیلی وقته ندیدمت
ات : ولم کن الان تهیونگ میاد
کوک : فکر کردی ازش میترسم اومدم اینجا که تورو مال خودم کنم بیا اینجا
ات : هی عوضی چیکار میکنیییی ولم کن …
کوک : خیلی زشته به ددی جدیدت میگی عوضی
ات : بزار برمم از من چیزی به تو نمیرسه
کوک : میرسه بیبی
پرش زمانی به ۱۰ دقیقه بعد
ته : این برگه های لعنتی پیدا نمیشد حتما ات حوصلش سر رفته
ته : ات من اومد… ات کجایییی
کوک : خب بیبی رسیدیم
ات : من نمیام
کوک : تو نیا خودم میبرمت ( براید بغلش کرد)
ات : بزارم زمین چرا نمیفهمی نمیخوام باهات بیاممم
کوک : عزیزم به من ربطی نداره میخوای یا نمیخوای تو دیگه ازین به بعد مال منی باید باهاش کنار بیای
ات : عمرا تهیونگ میاد اینجا
کوک : بشین تا شاهزادت با اسب سفیدش بیاد
کوک : رسیدیم اینجا اتاق منو توعه
ات : چی باهم ؟
کوک : میخواستی دوتا اتاق جدا بزارم بیبی دیگه ازین به بعد تو مال منی
اینم پارت ۲۵ حالا بوسم کنید انقدر مهربونم🌝😂
۳۰.۱k
۲۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.