my bloody love پارت12
میا. واقعا براتون متاسفم همون باید هق باید دخترا زیر خواب لیاقتتون باشه
با ابن حرفم کوک یدونه زد تو گوشم انتظار نداشتم اینکارو بکنه با اشک نگاهشون کردم
با داد گفتم
میا. حتیییی فکرشممم نکنیدد این عروسیووو قبول کنم عمراا برید یکی دیگرو پیدا کنید هق
رفتم بیرون درو کوبیدم از پله ها رفتم پایین
چانگ. چیشده میا
بدون نگاهی بهشون رفتم بیرون با اشک بادیگاردا جلومو گرفتن
میا. گمشیددد اونوررررررر
کوک و جیمین از اون بالا اشاره کردن بره اونور ببهشون نگاه کردم با اشک رفتم بیرون
تو خیابونا قدم میزدم گریه میکردم
من ی دوست داشتم از وقتی پدرمو از دست دادم باهامه رفتم پیش اون
در خونشو زدم
هانیا. میا چته دختر
میا. هانیااا هق هق
هانیا. باشه باشه بیا بریم داخل
نشستم برام ی لیوان اب اورد
هانیا. چیشده میا چرا اینطوری اومدی
میا. همچیو براش توضیح دادم از روزی ک وارد عمارت شدیم تا الان دعوامون
هانیا. واقعا باورم نمیشه
میا. هق من خودمم باورم نمیشه هق فقط بخاطر پدرم قبول کردم
هانیا. هوشش بیا بغلم بعدا راجبش فکر میکنیم فعلا چند روزی استراحت کن
میا. میتونم پیشت بمونم
هانیا. البته ک میتونی
میا. میسی🥹🥺
کوک. جیمین
جیمین. حالا چیکار کنیم صد در صد وقتی پدر بفهمه میا چی گفته دیگه واقعا جانشینیشو میده ب کای
کوک. اینطوری نمیشه بالاخره هرکسی دعوا میکنه تو رابطش میا هم برشمیگردونیم
در اتاق زده شد چانک اوند داخل
چانگ. چیکار کردید با اون دختر اونطوری رفت بیرون
کوک. اوفف پدر ریلکس باش از این دعوا ها زیاد کردیم
جیمین. سر قضیه دوست عوضی کای بحثمون شد خانم ناز نازیه یکمی اروم بشه برش میگردونیم
چانگ. مطمئنید چیز دیگه نیست
کوک. مثلا چی میخواد باشه نگران نباش میا عاقل تر از هرکسیه فقط یکمی دل نازکه
چانک. باشه ولی تا شب برش گردونید تو جشن نمیخوام مشکلی پیش بیاد
کوک و جیمین. اوک
چند ساعتی گذشت یکی از بادیگاردا میا رو تعقیب کرده بود میدونستیم کجاست
رفتیم سوار ماشین شدیم رسیدیم پیاده شدیم در خونرو زدیم ی دختر درو باز کرد
کوک. میا کجاست
هانیا. ببخشید اما بشما چه ربطی داره
جیمین. ما نامزد میاییم اومدیم دنبالش
هانیا
از قبل با میا هماهنگ کرده بودیم ک اگه اوندن مثل خودشون رفتار کنه لجبازو سرد چون میا میدونست چاره ای ندارن ک بیان دنبالش
هانیا. اوکی فهمیدن بیاین داخل
میا.
نشسته بودم رو کاناپه اومدن داخل نگاشون نکردم سرمو کردم تو گوشیم
کوک. میا پاشو باید بریم
میا. ب چ دلیل من نسبتی باهاتون ندارم
جیمین. میاا لج نمن پاشو امشب نیای هم لینا ناراحت میشه هم خودت میدونی چی میشه
میا. اهه خسته شدم همش خودت میدونی چی میشه خودت میدونی چی میشه بس کنید دیگه گفتم ک دنبال ی دختر دیگه باشید
کوک. اگه مجبوررر نبودیم نگران نباش دنبال تو هم نمیومدیم
میا. ب شرطی میام
جیمین و کوک. چ شرطی
میا. گیر نمیدین بهم
کوک. اوکی باشه پاشو
کوک. و جیمین
مجبور بودیم بخاطر خودمون و مقاممون بیاریمش یوار ماشین شدیم راه افتادیم سمت عمارت
اینم از این پارت بقیشم براییی فردااااا🤍🫂🥺بوسس بهتوننن امیدوارم خوشتون بیاد
لایک
کامنت
نظر
یادتون نرههه🫂🤍♥👤🔗
با ابن حرفم کوک یدونه زد تو گوشم انتظار نداشتم اینکارو بکنه با اشک نگاهشون کردم
با داد گفتم
میا. حتیییی فکرشممم نکنیدد این عروسیووو قبول کنم عمراا برید یکی دیگرو پیدا کنید هق
رفتم بیرون درو کوبیدم از پله ها رفتم پایین
چانگ. چیشده میا
بدون نگاهی بهشون رفتم بیرون با اشک بادیگاردا جلومو گرفتن
میا. گمشیددد اونوررررررر
کوک و جیمین از اون بالا اشاره کردن بره اونور ببهشون نگاه کردم با اشک رفتم بیرون
تو خیابونا قدم میزدم گریه میکردم
من ی دوست داشتم از وقتی پدرمو از دست دادم باهامه رفتم پیش اون
در خونشو زدم
هانیا. میا چته دختر
میا. هانیااا هق هق
هانیا. باشه باشه بیا بریم داخل
نشستم برام ی لیوان اب اورد
هانیا. چیشده میا چرا اینطوری اومدی
میا. همچیو براش توضیح دادم از روزی ک وارد عمارت شدیم تا الان دعوامون
هانیا. واقعا باورم نمیشه
میا. هق من خودمم باورم نمیشه هق فقط بخاطر پدرم قبول کردم
هانیا. هوشش بیا بغلم بعدا راجبش فکر میکنیم فعلا چند روزی استراحت کن
میا. میتونم پیشت بمونم
هانیا. البته ک میتونی
میا. میسی🥹🥺
کوک. جیمین
جیمین. حالا چیکار کنیم صد در صد وقتی پدر بفهمه میا چی گفته دیگه واقعا جانشینیشو میده ب کای
کوک. اینطوری نمیشه بالاخره هرکسی دعوا میکنه تو رابطش میا هم برشمیگردونیم
در اتاق زده شد چانک اوند داخل
چانگ. چیکار کردید با اون دختر اونطوری رفت بیرون
کوک. اوفف پدر ریلکس باش از این دعوا ها زیاد کردیم
جیمین. سر قضیه دوست عوضی کای بحثمون شد خانم ناز نازیه یکمی اروم بشه برش میگردونیم
چانگ. مطمئنید چیز دیگه نیست
کوک. مثلا چی میخواد باشه نگران نباش میا عاقل تر از هرکسیه فقط یکمی دل نازکه
چانک. باشه ولی تا شب برش گردونید تو جشن نمیخوام مشکلی پیش بیاد
کوک و جیمین. اوک
چند ساعتی گذشت یکی از بادیگاردا میا رو تعقیب کرده بود میدونستیم کجاست
رفتیم سوار ماشین شدیم رسیدیم پیاده شدیم در خونرو زدیم ی دختر درو باز کرد
کوک. میا کجاست
هانیا. ببخشید اما بشما چه ربطی داره
جیمین. ما نامزد میاییم اومدیم دنبالش
هانیا
از قبل با میا هماهنگ کرده بودیم ک اگه اوندن مثل خودشون رفتار کنه لجبازو سرد چون میا میدونست چاره ای ندارن ک بیان دنبالش
هانیا. اوکی فهمیدن بیاین داخل
میا.
نشسته بودم رو کاناپه اومدن داخل نگاشون نکردم سرمو کردم تو گوشیم
کوک. میا پاشو باید بریم
میا. ب چ دلیل من نسبتی باهاتون ندارم
جیمین. میاا لج نمن پاشو امشب نیای هم لینا ناراحت میشه هم خودت میدونی چی میشه
میا. اهه خسته شدم همش خودت میدونی چی میشه خودت میدونی چی میشه بس کنید دیگه گفتم ک دنبال ی دختر دیگه باشید
کوک. اگه مجبوررر نبودیم نگران نباش دنبال تو هم نمیومدیم
میا. ب شرطی میام
جیمین و کوک. چ شرطی
میا. گیر نمیدین بهم
کوک. اوکی باشه پاشو
کوک. و جیمین
مجبور بودیم بخاطر خودمون و مقاممون بیاریمش یوار ماشین شدیم راه افتادیم سمت عمارت
اینم از این پارت بقیشم براییی فردااااا🤍🫂🥺بوسس بهتوننن امیدوارم خوشتون بیاد
لایک
کامنت
نظر
یادتون نرههه🫂🤍♥👤🔗
۲۹.۳k
۲۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.