پروانه ی وحشی

پارت ۶
راستی بچه ها یادم رفت بگم ات و جیهوپ دو سال هست که ازدواج کردن



تهیونگ رفته بود پیش یکی از دوست هاش
جیهوپ هم سر کار بود ات چند روز میشه که حالت تهو داره میره پیش دکتر و ازمایش میده و جواب ازمایش مثبت میشه ( ازمایش بارداری )
اون الان ۵ ماه هست که باردار هست
خانم دکتر : وای مبارکه الان شما دوتا کوچولو تو شکمتون دارید
ات : وای باورم نمیشه ذوق مرگ دارم میشم
دکتر :اما خیلییی دیر متوجه شدی
اون الان ۵ ماهشه
ات : نمیدونم تازه احساس حالت تهو پیدا کردم
دکتر : باشه اشکال نداره اون کوچولو ها پسر هستند
ات : واییی خدایا شکرت‌. سالمه دیگه نه ؟
دکتر : اره خداروشکر
ات : اخ جون جیهوپ عاشق پسر هستش
ات میره و یه لباس کوچولو میگیره و با نامه ی جواب ازمایش توی یه جبعه کیوت میزاره
منتظر میشه تا جیهوپ از سر کار بیاد


چند دقیقه بعد

صدای کلید در میاد
ات: به به سلام عشقم
جیهوپ: برو کنار حوصله تورو ندارم
ات : چی شده ؟
جیهوپ : از تو متنفرم
بعد جیهوپ ات رو حل میده و شکمش میخوره به تیزی میز
بیهوش میشه و تنها چیزی که یاد ات میمونه گرمی خو.ن لایه پاش هست
جیهوپ بدون توجه به ات از خونه میره بیرون بعد چند دقیقه که برمیگرده میبینه ات از لایه پاش داره خون میاد
سریع بردش بیمارستان
دکتر : ایشون بهوش اومدن اما یکی از دوقلو ها مرده
جیهوپ سریع میره پیش ات و.....