۵ دیقه بود سر کلاس بودم و هنوز اون پسره ی رو مخ نیومده بو

۵ دیقه بود سر کلاس بودم و هنوز اون پسره ی رو مخ نیومده بود
.
.
اومد جر ..
جونگ کوک ویو
داشتم درس رو توضیح میدادم چشمم خورد به نارا
همه ی مشخصاتشو از توی دفتر مدیر پرسیده بودم .خواستم یکم تنبیه بشه واسه همین گفتم
_یون نارا کی بهت اجازه داده سر صندلی بشینی؟
+ب..بله؟
_بلند شو کنار دیوار وایسا
+چرا ..مگ..مگه چکار کر..دم؟
_انگار یادت نیست جلسه قبل چه فاجعه ای راه اوردی زودباش کنار دیوار وایسا سریع(داد)
نارا ویو
بغضم گرفته بود خیلی نامرده اصن به اون مردی که اون روز رسوندم نمیخورد انگار یه ادم دیگست
+چ..چشم
راوی ویو
کلاس ۲ ساعت بود و نارا الان ۱ و نیم ساعته سر پا ایستاده و خودم به شخصه دلم واسش میسوزه
جونگ کوک ویو
باید تنبیه بشه
_فک کردی همینجوری سر پا وایسی چیزی یاد میگیری دختره ی احمق (محکم)
+ وایی .. ببخشی.. چی احمق؟؟
+سعی کنین درست حرف بزنین اگه به خاطر زبون شما نبود منم دیروز اونکارو نمیکردم
_عوووو گستاخی هم ک میکنی با من میای دفتر حراست(محکم و داد)
+ح..حراس..ت واس..ه چ.چی؟
_خفههه
+استاد لطفاااا چرا فقط منووو مقصر میدونیی خودخواه عوضی(عه عه حرف بد:/)
یهو بازومو گرفت و کشوندم بیرون کلاس
میکشوندم سمت یه اتاق فکر کردم میخواد ببره حراست ولی وقتی وارد اتاق شدیم خالی بود بدون هیچ وسیله ای
که یهو....
خماریییی یاع یاعععععع
شرط میزارم واستون
چون بچه ی خوبیم اسون میگیرم
like:20
coment:10