Asthma : serial killer
Asthma : serial killer
Part: 3
۰۰۰۰۰۰
تهیونک داشت با سرعت رانندگی میکرد که ناگهان همچی براشون سیاه شد
صبح با سردرد شدیدی از خواب بیدار شد
_ من کجام (گیج
٫شما توی بیمارستانین همسرتون هم بهوش اومده حالتون خوبه میتونین تشریف ببرین (علامت دکتر )
تهیونک کار هایی که لازم بود رو انجام میده و فرم رو پر میکنه و از بیمارستان میان بیرون
_من متاسف....
+هیچی نگو خواهش میکنم
بورا میشینه داخل ماشین
تهیونک هم میشینه داخل ماشین
داخل راه هیچ حرفی بینشون رد و بدل نمیشد
که بلاخره تهیونک سکوت رو شکست
_ من فردا قرارع برای کار به فرانسه برم .....
+اوکی فهمیدم
بعد از چند مین که به عمارت میرسن تهیونک میره داخل اتاق و وسایلش رو جمع میکنه
و بعد از چند ساعت حرکت میکنه به سمت فرانسه
بعد از چند ساعت وقتی وارد کشور فرانسه شد رفت سمت اسلحه ها تا اون اسلحه ها تا اون ها رو بگیره ولی
&میبینم که اینجایی (علامت چانک (رقیب تهیونک ) )
_میدونستم تو اینجایی عوضی (اعصبانی
&به هر حال اومدم بگم زیاد به خودت مغرور نباش قرارع زندگیت خراب بشه
چانک رفت
تهیونک تو فکر فرو رفت که منظور چانک از اون جمله چی بود
تهیونک بعد از اینکه اسلحه رو تحویل میگیره چند روز بعد به کره بر میگرده
۲ هفته بعد
یه پاکتی برای تهیونک فرستاده میشه که وقتی داخلش رو نگاه میکنه عکس بورا که زیر یه مرد دیگست با تمام قدرتی که داره میز رو هل میده از اعصبانیت و در اتاق بورا رو هم میشکنه و عکس ها رو پرت میکنه تو صورتش
_این چیه هااا(اعصبانی
+باور کن کار من نیست (بغض
تهیونک موهای بورا ور میکشه
_بلایی سرت میارم که جلوم زانو بزنی و منو ارباب خودت بدونی (اعصبانی
تهیونگ موهای بورا رو توی دستش میگیره و پرتش میکنه داخل زیر زمین
_بلایی قرارع سرت بیارم که سر بقیع هرزه ها آوردم (اعصبانی
تهیونک لباس های بورا رو در میاره و به تخت میبندتش
تهیونک یه شلاق برمیداره و شروع میکنه به زدن بورا بورا و بعد از چند مین شلاق رو اون طرف اتاق پرت میکنه و چاقو رو برمیداره و باهاش شروع میکنه به خط انداختن بدن بورا
_بدن سفیدت قشنگه ولی وقتی که من روش با خون نقاشی میکشم قشنگ تره راستی یه چیزی یادم رفت بگم از این به بعد تو خدمتکار و زیر خواب منی (پوزخند
تهیونک همون جوری بورا رو ول میکنه و میره
بعد از چند مین یکی در اتاق رو میزنع
=دخترم برات لباس آوردم اینا رو بپوشیی ارباب دستور دادن(علامت خدمتکار ).....
(اسلاید دوم لباسی که خدمتکار برای بورا آورده )
۰۰۰۰۰۰
چطوره بود برام تو کامنتا بنویسین
۲۰ تا لایک
۵ تا کامنت
Part: 3
۰۰۰۰۰۰
تهیونک داشت با سرعت رانندگی میکرد که ناگهان همچی براشون سیاه شد
صبح با سردرد شدیدی از خواب بیدار شد
_ من کجام (گیج
٫شما توی بیمارستانین همسرتون هم بهوش اومده حالتون خوبه میتونین تشریف ببرین (علامت دکتر )
تهیونک کار هایی که لازم بود رو انجام میده و فرم رو پر میکنه و از بیمارستان میان بیرون
_من متاسف....
+هیچی نگو خواهش میکنم
بورا میشینه داخل ماشین
تهیونک هم میشینه داخل ماشین
داخل راه هیچ حرفی بینشون رد و بدل نمیشد
که بلاخره تهیونک سکوت رو شکست
_ من فردا قرارع برای کار به فرانسه برم .....
+اوکی فهمیدم
بعد از چند مین که به عمارت میرسن تهیونک میره داخل اتاق و وسایلش رو جمع میکنه
و بعد از چند ساعت حرکت میکنه به سمت فرانسه
بعد از چند ساعت وقتی وارد کشور فرانسه شد رفت سمت اسلحه ها تا اون اسلحه ها تا اون ها رو بگیره ولی
&میبینم که اینجایی (علامت چانک (رقیب تهیونک ) )
_میدونستم تو اینجایی عوضی (اعصبانی
&به هر حال اومدم بگم زیاد به خودت مغرور نباش قرارع زندگیت خراب بشه
چانک رفت
تهیونک تو فکر فرو رفت که منظور چانک از اون جمله چی بود
تهیونک بعد از اینکه اسلحه رو تحویل میگیره چند روز بعد به کره بر میگرده
۲ هفته بعد
یه پاکتی برای تهیونک فرستاده میشه که وقتی داخلش رو نگاه میکنه عکس بورا که زیر یه مرد دیگست با تمام قدرتی که داره میز رو هل میده از اعصبانیت و در اتاق بورا رو هم میشکنه و عکس ها رو پرت میکنه تو صورتش
_این چیه هااا(اعصبانی
+باور کن کار من نیست (بغض
تهیونک موهای بورا ور میکشه
_بلایی سرت میارم که جلوم زانو بزنی و منو ارباب خودت بدونی (اعصبانی
تهیونگ موهای بورا رو توی دستش میگیره و پرتش میکنه داخل زیر زمین
_بلایی قرارع سرت بیارم که سر بقیع هرزه ها آوردم (اعصبانی
تهیونک لباس های بورا رو در میاره و به تخت میبندتش
تهیونک یه شلاق برمیداره و شروع میکنه به زدن بورا بورا و بعد از چند مین شلاق رو اون طرف اتاق پرت میکنه و چاقو رو برمیداره و باهاش شروع میکنه به خط انداختن بدن بورا
_بدن سفیدت قشنگه ولی وقتی که من روش با خون نقاشی میکشم قشنگ تره راستی یه چیزی یادم رفت بگم از این به بعد تو خدمتکار و زیر خواب منی (پوزخند
تهیونک همون جوری بورا رو ول میکنه و میره
بعد از چند مین یکی در اتاق رو میزنع
=دخترم برات لباس آوردم اینا رو بپوشیی ارباب دستور دادن(علامت خدمتکار ).....
(اسلاید دوم لباسی که خدمتکار برای بورا آورده )
۰۰۰۰۰۰
چطوره بود برام تو کامنتا بنویسین
۲۰ تا لایک
۵ تا کامنت
۴.۰k
۰۲ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.