از کوچه گرد غریب کوفه، به حبیبم حسین!....
از کوچه گرد غریب کوفه، به حبیبم حسین!....
حسین جانم
شهری که در آن، خانه داشتی دیگر برای تو جایی ندارد
همسایههای کودکیات، اینجا برای آمدنت همه چیز را مهیّا کردهاند
روی اشتران چندین هزار نیزه بار زدهاند،
دخترکانشان بر دامنها سنگ جمع کردهاند و آمادهی استقبال از دخترانت شدند.
کودکان یتیمی که با اطعام شبانه علی سیر میشدند حالا دیگر بزرگ و تنومند شده و به وعدهی رِی، سر نیزه تیز میکنند و سه شعبه میسازند.
اینجا مهماننوازیشان فرق دارد حسین....
جان مسلم، راه کج کن و برگرد...
#شهادت_مسلم_ابن_عقیل
حسین جانم
شهری که در آن، خانه داشتی دیگر برای تو جایی ندارد
همسایههای کودکیات، اینجا برای آمدنت همه چیز را مهیّا کردهاند
روی اشتران چندین هزار نیزه بار زدهاند،
دخترکانشان بر دامنها سنگ جمع کردهاند و آمادهی استقبال از دخترانت شدند.
کودکان یتیمی که با اطعام شبانه علی سیر میشدند حالا دیگر بزرگ و تنومند شده و به وعدهی رِی، سر نیزه تیز میکنند و سه شعبه میسازند.
اینجا مهماننوازیشان فرق دارد حسین....
جان مسلم، راه کج کن و برگرد...
#شهادت_مسلم_ابن_عقیل
۳۸۴
۲۰ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.