وقتی شب دیر از کمپانی میاد
سناریو
ددرخواستی
وقتی شب از مپانی دیر میاد و میبینه روی مبل خوابت برده
-----------------------
نامجون
اروم درو باز میکنه و میبینه ک تو رو مبل خوابیدی و پتو رو عین ساندویچ دور خودت پیچوندی ...اروم میاد سمتت و مجذوب چهره ی کیوتت میشه....میشینه کنارت و اروم چتری هاتو از روی صورتت کنار میزنه ...
-حتما خیلی خسته بودی ک اینجوری خوابت برده کوچولوی من...
نوک بینیتو میبوسه
----------------
جین
در حال وارد شدن ب خونه زیرلبی; خدایا چهره ی جذابمو دست خودت میسپارم....فقط این عفریته ای ک افریدی تیکه تیکه اش نکن....یا پیغمبرررررررررر
یهو با دیدن تو ک روی مبل دهنت عین اسب ابی بازه و خروپف میکنی مواجه میشه و عربده میکشه
باعث میشه ک تو هم بیدار شی و جیغ بزنی...
=چ مرگتههههههه
-چرا قیافتت اینجوریه؟سکته کردم...
+وایسا ببینم ....تو چرا اینقدر دیر کردی؟
جین اب دهنشو قورت میده ...
----------------------
یونگی
اروم با خوراکی هایی ک گرفته درو باز میکنه و وارد خونه میشه ....همیشه میدونست توی مواقعی ک قراره با خشمت مواجه شه بای خوراکی بگیره و امشب هم یکی از اون شب ها بود ....اروم میگخ;
-ا/ت ؟....من اومدم...
وارد پذیرایی میشه و با چهره ی تو ک ب کیوت ترین شکل ممکن روی مبل توی خودت جمع شدی مواجه میشه....اروم عروسک شوکی رو توی بغلت چلوندی و اخمات توی خواب توی هم رفته
لبخند لثه ای مخصوصشش رو با دیدنت میزنه و خوراکی ها رو میزاره زمین و میاد سمتت ....اروم با عروسکت بلندت میکنه و میبرت سمت اتاق ...توی خواب و بیداری زیرلبی من من میکنی و سرتو ب سینش تکون میدی ....
اروم میزارت رو تخت و کنارت دراز میکشه و با عروسکت توی بغلش حبست میکنه
-------------------
هو
اروم در رو باز میکنه و میاد توی خونه و میبینه ک صدای تلویزیون میاد...میاد توی پیذرایی و میبینه ک همینجوری تلویزیون ب امون خدا روشنه و تو روی مبل در حالی ک ههزار تا بسته ی چیپس و پفک جلوته خوابیدی و دور و برت هم پر خورده های چیپسه و رسما گند زدی ب کل خونه
جی هوپ در حالی ک داره با تاسف ب گندی ک زدی نگاه میکنه زیرلبی غر میزنه
-حالا فهمیدم ک هرموقع قرار بود دیر کنم کارتمو ازت بگیرم....با خوراکی خریدنات ورشکستم کردی بچه (عه اینکه منمم)
اومد و بلندت کرد ک بیدار شدی...
+امممم اومدی هوسوکا؟
با لحن کیوتی میگی و چشاتو میمالی
-اره تو بگیر بخواب بچه خودم گندی ک زدی رو جمع میکنم
------------------------
جیمین
3 ساعته داره پشت در راه میره و با خودش تمرین میکنه ک چجوری به توئه نفهم بفهمونه ک ایندفعه مثل دفعه پیش با کوک نرفتی بار و فقط مشغله اش زیاد بود ....ک بعد از تمرین زیاد بلاخره درو باز میکنه و با ترس وارد خونه میشه و صدای نفس هات رو میشنوه .... پس میدونه همون نزدیکایی
-خب ا/ت جان...باید بگم ک من امروز واقعا کار دارم و نتونستم زودتر از این بیام.... میتونی از کوک بپرسی...مطمئن باش نرفتیم بار و فق توی کمپانی بو.......
ک با تویی ک روی مبل همراه با بالشت توی بغلت خوابت برده مواجه مبششه شک میکنه و سرجاش میایسته
-ا/ت خوابیدی؟
هنوز چشات بستس
-مطمئن باشم خوابی؟
تکون نمیخوری
-یعنی نمیخوای وقتی بلندت کردم مثل دفعه ی پیش دوباره ماهیتابه ی جین رو بزنی توی سرم؟
چشاتو باز میکنی و مایهتابه رو از زیر بالشتت میاری بیرون
+درست حدس زدی پارک جیمین
-----------------------
ته ته
در حالی م یونتان رو گرفته جلوش تا دل تو رو ب رحم بیاره اروم داره توی خونه راه میره و دنبالت میگرده ....و با یونتان صحبت میکنه
_یونتان یادت باششه اگ بابایی مرد ب عمو جین بگی ک روی سنگ قبرم بنویسن من میخواستم البوم جدید بیرون بدم ولی مامانت نزاشت
ک میاد توی اتاق و میبینه ک تو روی تخت ب حالت قهر خوابیدی
نفس عمیقی میکشه و میاد کنارت دراز میکشه و یونتان رو میزاره بینتون
-خدارو شکر مامانت خوابه یونتان وگرنه جفتمون رو ب هم گره میداد... حالا تو این وسط بخواب اگ شب مامان لولوئه بیدار شد بخوریش
ک همون موقع یونتان رو جن میگیره و شورع میکنه پارس کردن ...تو هم با صدای پارساش بلند میشی و میشنی و ب تهیونگ ک پشت سر دراز کشیده نگاه میکنی
یونتان هم همون لحظه با نگاهت فرار کرد و فقط تهیونگ میمونه با تو
ته چشاشو میبنده و سرنوشتشو میپذیره
_تف تو سرت یونتان
----------------
کوک
-ا/ت بزار بیام بیرون دارم خفه میشمممم
+تا وقتی ک یاد نگیری شبا نباید دیر ببیای خونه همون تو میمونی اقای جئون
اسلاید 2 ا/ت ک کوک رو ب چمدون تبعید کرده
ددرخواستی
وقتی شب از مپانی دیر میاد و میبینه روی مبل خوابت برده
-----------------------
نامجون
اروم درو باز میکنه و میبینه ک تو رو مبل خوابیدی و پتو رو عین ساندویچ دور خودت پیچوندی ...اروم میاد سمتت و مجذوب چهره ی کیوتت میشه....میشینه کنارت و اروم چتری هاتو از روی صورتت کنار میزنه ...
-حتما خیلی خسته بودی ک اینجوری خوابت برده کوچولوی من...
نوک بینیتو میبوسه
----------------
جین
در حال وارد شدن ب خونه زیرلبی; خدایا چهره ی جذابمو دست خودت میسپارم....فقط این عفریته ای ک افریدی تیکه تیکه اش نکن....یا پیغمبرررررررررر
یهو با دیدن تو ک روی مبل دهنت عین اسب ابی بازه و خروپف میکنی مواجه میشه و عربده میکشه
باعث میشه ک تو هم بیدار شی و جیغ بزنی...
=چ مرگتههههههه
-چرا قیافتت اینجوریه؟سکته کردم...
+وایسا ببینم ....تو چرا اینقدر دیر کردی؟
جین اب دهنشو قورت میده ...
----------------------
یونگی
اروم با خوراکی هایی ک گرفته درو باز میکنه و وارد خونه میشه ....همیشه میدونست توی مواقعی ک قراره با خشمت مواجه شه بای خوراکی بگیره و امشب هم یکی از اون شب ها بود ....اروم میگخ;
-ا/ت ؟....من اومدم...
وارد پذیرایی میشه و با چهره ی تو ک ب کیوت ترین شکل ممکن روی مبل توی خودت جمع شدی مواجه میشه....اروم عروسک شوکی رو توی بغلت چلوندی و اخمات توی خواب توی هم رفته
لبخند لثه ای مخصوصشش رو با دیدنت میزنه و خوراکی ها رو میزاره زمین و میاد سمتت ....اروم با عروسکت بلندت میکنه و میبرت سمت اتاق ...توی خواب و بیداری زیرلبی من من میکنی و سرتو ب سینش تکون میدی ....
اروم میزارت رو تخت و کنارت دراز میکشه و با عروسکت توی بغلش حبست میکنه
-------------------
هو
اروم در رو باز میکنه و میاد توی خونه و میبینه ک صدای تلویزیون میاد...میاد توی پیذرایی و میبینه ک همینجوری تلویزیون ب امون خدا روشنه و تو روی مبل در حالی ک ههزار تا بسته ی چیپس و پفک جلوته خوابیدی و دور و برت هم پر خورده های چیپسه و رسما گند زدی ب کل خونه
جی هوپ در حالی ک داره با تاسف ب گندی ک زدی نگاه میکنه زیرلبی غر میزنه
-حالا فهمیدم ک هرموقع قرار بود دیر کنم کارتمو ازت بگیرم....با خوراکی خریدنات ورشکستم کردی بچه (عه اینکه منمم)
اومد و بلندت کرد ک بیدار شدی...
+امممم اومدی هوسوکا؟
با لحن کیوتی میگی و چشاتو میمالی
-اره تو بگیر بخواب بچه خودم گندی ک زدی رو جمع میکنم
------------------------
جیمین
3 ساعته داره پشت در راه میره و با خودش تمرین میکنه ک چجوری به توئه نفهم بفهمونه ک ایندفعه مثل دفعه پیش با کوک نرفتی بار و فقط مشغله اش زیاد بود ....ک بعد از تمرین زیاد بلاخره درو باز میکنه و با ترس وارد خونه میشه و صدای نفس هات رو میشنوه .... پس میدونه همون نزدیکایی
-خب ا/ت جان...باید بگم ک من امروز واقعا کار دارم و نتونستم زودتر از این بیام.... میتونی از کوک بپرسی...مطمئن باش نرفتیم بار و فق توی کمپانی بو.......
ک با تویی ک روی مبل همراه با بالشت توی بغلت خوابت برده مواجه مبششه شک میکنه و سرجاش میایسته
-ا/ت خوابیدی؟
هنوز چشات بستس
-مطمئن باشم خوابی؟
تکون نمیخوری
-یعنی نمیخوای وقتی بلندت کردم مثل دفعه ی پیش دوباره ماهیتابه ی جین رو بزنی توی سرم؟
چشاتو باز میکنی و مایهتابه رو از زیر بالشتت میاری بیرون
+درست حدس زدی پارک جیمین
-----------------------
ته ته
در حالی م یونتان رو گرفته جلوش تا دل تو رو ب رحم بیاره اروم داره توی خونه راه میره و دنبالت میگرده ....و با یونتان صحبت میکنه
_یونتان یادت باششه اگ بابایی مرد ب عمو جین بگی ک روی سنگ قبرم بنویسن من میخواستم البوم جدید بیرون بدم ولی مامانت نزاشت
ک میاد توی اتاق و میبینه ک تو روی تخت ب حالت قهر خوابیدی
نفس عمیقی میکشه و میاد کنارت دراز میکشه و یونتان رو میزاره بینتون
-خدارو شکر مامانت خوابه یونتان وگرنه جفتمون رو ب هم گره میداد... حالا تو این وسط بخواب اگ شب مامان لولوئه بیدار شد بخوریش
ک همون موقع یونتان رو جن میگیره و شورع میکنه پارس کردن ...تو هم با صدای پارساش بلند میشی و میشنی و ب تهیونگ ک پشت سر دراز کشیده نگاه میکنی
یونتان هم همون لحظه با نگاهت فرار کرد و فقط تهیونگ میمونه با تو
ته چشاشو میبنده و سرنوشتشو میپذیره
_تف تو سرت یونتان
----------------
کوک
-ا/ت بزار بیام بیرون دارم خفه میشمممم
+تا وقتی ک یاد نگیری شبا نباید دیر ببیای خونه همون تو میمونی اقای جئون
اسلاید 2 ا/ت ک کوک رو ب چمدون تبعید کرده
۳۲.۴k
۰۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.