True love ★season1 P =19
سوآ=خب؟...چرا اومدی؟ نکنه بازم میخوای با بازیگری حرفه ایت طور دیگه ای من و احمق فرض کنی؟
کوک= اومدم چون دلم برات تنگ شده
سوآ= این جواب من نبود
کوک= نمیخواستم این اتفاقا بیفته...من دوستون دارم...قصدم این نبود که جونتون و به خطر بندازم
سوآ= اما انجامش دادی (یدفه یه قطره اشک از روی گونم سر خورد و افتاد)
کوک= گریه نکن!...نمیخوام اشکات و ببینم
سوآ=پس چرا اینکار و کردی؟....چرا تنهامون گذاشتی؟...گفتی قصدت این نبود؟پس برای همین جای زخمای جیا هنوز تازست و من از مرگ برگشتم...
کوک= تمومش کن...
سوآ= کوک...من وقتی فکر میکردم دیگه من و یادت نمیاد داشتم با خاطراتمون ذره ذره آب میشدم...میدونم همه چیز تقصیر من بود اما نباید باهام اینکار و میکردی...(گریه هام شدت گرفته بود که نزدیکم شد و بغلم کرد)
کوک= متاسفم...حق باتوعه زیاده روی کردم...وقتی بعد از یه مدت از کما بهوش اومدم، این فکر که تو بهم اعتماد نداری دیوونم میکرد...کارام دست خودم نبود...لطفا من و ببخش...از این به بعد من دیگه کنارتونم...دیگه تنهاتون نمیزارم...دیگه تنهات نمیزارم سوآ
سوآ= باور نمیکنم
کوک= قول میدم....عاشقتم سوآ...من خیلی عاشقتم
سوآ=(اصلا دلم نمیخواست از بغلش دربیام...بوی عطرش بعد از این مدت دوری دیوونم میکرد...اینقدر تو بغل هم موندیم که خوابمون برد...)
کوک= اومدم چون دلم برات تنگ شده
سوآ= این جواب من نبود
کوک= نمیخواستم این اتفاقا بیفته...من دوستون دارم...قصدم این نبود که جونتون و به خطر بندازم
سوآ= اما انجامش دادی (یدفه یه قطره اشک از روی گونم سر خورد و افتاد)
کوک= گریه نکن!...نمیخوام اشکات و ببینم
سوآ=پس چرا اینکار و کردی؟....چرا تنهامون گذاشتی؟...گفتی قصدت این نبود؟پس برای همین جای زخمای جیا هنوز تازست و من از مرگ برگشتم...
کوک= تمومش کن...
سوآ= کوک...من وقتی فکر میکردم دیگه من و یادت نمیاد داشتم با خاطراتمون ذره ذره آب میشدم...میدونم همه چیز تقصیر من بود اما نباید باهام اینکار و میکردی...(گریه هام شدت گرفته بود که نزدیکم شد و بغلم کرد)
کوک= متاسفم...حق باتوعه زیاده روی کردم...وقتی بعد از یه مدت از کما بهوش اومدم، این فکر که تو بهم اعتماد نداری دیوونم میکرد...کارام دست خودم نبود...لطفا من و ببخش...از این به بعد من دیگه کنارتونم...دیگه تنهاتون نمیزارم...دیگه تنهات نمیزارم سوآ
سوآ= باور نمیکنم
کوک= قول میدم....عاشقتم سوآ...من خیلی عاشقتم
سوآ=(اصلا دلم نمیخواست از بغلش دربیام...بوی عطرش بعد از این مدت دوری دیوونم میکرد...اینقدر تو بغل هم موندیم که خوابمون برد...)
۳.۸k
۰۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.