راکون کوچولو مو صورتی p25

من:ام خوب باشه
و رفتیم سمت سالن غذا خوری
غذا رو گرفتیم و شروع کردیم به خوردن
وقتی زنگ خورد رفتیم سر کلاس آنیا خانوم هم لطف کردند و دوباره نخوابیدن
ولی من یکی فقط داشتم به معلم فحش میدادم چرا؟
آخه دفاعی چه درسه عنیه خدااااااااااااااااااااااااااا
یکی منو از این هرج و مرج نجات بدههه
عررررررررررررررررررر
میخوام برم دوباره سر کلاس ریاضیییی
یعنی چی کلا نباید موزیک گوش بدیم
میخوای مارو قطل عام کنیدددددد؟
هاااا
ای خدایا
باز خوبه فردا تعطیله از دست این درسا چرند راحت میشیم
وقتی دیگه داشت جونم به لبم می‌رسید زنگ خورد
خدا رو شکر
آنیا اینقدر خوشحال شد که شروع کرد به بالا پایین پریدن و بکی بزور جولوشو گرفت
دوباره باهم رفتیم سرمیز و شروع کردیم به غذا خوردن
که آنیا گفت
آنیا:حس میکنم بعد این درسای چرند نیاز به یک مسافرت دارم
من:دقیقا زدی تو خال
بکی:منم همینطور
من:خوب چطوره واقعا بریم؟
آنیا:چی؟
چجوری وقتی هرروز دارن امتحان میگیرن
من:مثل آدم گواهی پزشک می‌بریم
بکی:با این حرفت موافقم
آنیا:باشه ولی من باید از مامانی و بابایی اجازه بگیرم
بکی:منم همینطور
من:حیله خب نتیجه هرچی شد بهم زنگ بزنید بگید
آنیاو بکی:باشه
و همون موقع زنگ خورد
آنیا:زهرخر خجالت بکشید ۳ ساعت سر کلاسیم اون وقت ۵ دقیقه وقت واسه استراحت آخه....
بکی جلوی دهن آنیا رو گرفت
ببخشید بچها همینقدر هم بزور تونستم بنویسم میدونید که چرا