مدرسه پر دردسر💜🌚
مدرسه پر دردسر💜🌚
ا/ت:اخهههه هیجا خونه آدم نمیشهههه
امروز صبح بعد اون داستان اومدم خونه خواستم به بهونه لباس مشکی بیام هوففف ولش کن رفتم حموم ساعت ۸شب بود رفتم ی چی خوردم خوابیدم این دو سه روز خسته شدم ولی راحت شدم بالاخره اولین نفر و کشتم
صبح با آلارم بیدارشدم دوباره مثل قبل شدم آبنبات رو انداختم توی دهنم و رفتم سمت مدرسه دوباره ته کلاس نشستم ک ی دختره رو دیدم قیافش وحشی بود معلومه باحاله اومد ته کلاس پیش من نشست
دختره:امیدوارم ساکت باشی
تو فک کن نباشم
دختره:خوبه من نفسم
منم ا/ت
کوک:دیشب نیومد نگرانش بودم رفتم مدرسه دیدم ته کلاسه مثل همیشه بود صورت پوکر
ا/ت چرا تلفن رو جواب نمیدی داشتم سک
اااه خفه شو دیگه بالا سرم زر زر
کوک:چییی
نخود چی لئوناردو داوینچی احمق کودن
کوک: ا/ت(باصدای آروم تعجب)
آلیس:عشقم پیش اینی چرا بیا پیشم
کوک:نزدیک من نیاااا آلیسسس
دستش رو گرفتم بردمش توی اتاق قفسه ها
چته چیکار میکنییییی
ا/ت:فهمیدم ما به درد هم نمیخوریم جناب جئون تو خانوادت اشرافین مننه میدونی چیه مشکل از پدرته چون دشمن داره حوصله ندارم خودم رو توی هچل بندازمس ولش کن هوم آفرین پسر خوب هلش دادم و از در رفتم بیرون توی کلاس نشستم
نازنین: چی شد؟؟
تموم شد
نفس: چقد رو مخ بود
اهوم
نفس: خوب این رفیقات هم باحالن شبیه خودتن این تهیونگ واقعا پسر باحالیه
خب شمارش رو بگیر
نفس:گرفتم
سرعت عمل
پارت نوزده🌚💜
ا/ت:اخهههه هیجا خونه آدم نمیشهههه
امروز صبح بعد اون داستان اومدم خونه خواستم به بهونه لباس مشکی بیام هوففف ولش کن رفتم حموم ساعت ۸شب بود رفتم ی چی خوردم خوابیدم این دو سه روز خسته شدم ولی راحت شدم بالاخره اولین نفر و کشتم
صبح با آلارم بیدارشدم دوباره مثل قبل شدم آبنبات رو انداختم توی دهنم و رفتم سمت مدرسه دوباره ته کلاس نشستم ک ی دختره رو دیدم قیافش وحشی بود معلومه باحاله اومد ته کلاس پیش من نشست
دختره:امیدوارم ساکت باشی
تو فک کن نباشم
دختره:خوبه من نفسم
منم ا/ت
کوک:دیشب نیومد نگرانش بودم رفتم مدرسه دیدم ته کلاسه مثل همیشه بود صورت پوکر
ا/ت چرا تلفن رو جواب نمیدی داشتم سک
اااه خفه شو دیگه بالا سرم زر زر
کوک:چییی
نخود چی لئوناردو داوینچی احمق کودن
کوک: ا/ت(باصدای آروم تعجب)
آلیس:عشقم پیش اینی چرا بیا پیشم
کوک:نزدیک من نیاااا آلیسسس
دستش رو گرفتم بردمش توی اتاق قفسه ها
چته چیکار میکنییییی
ا/ت:فهمیدم ما به درد هم نمیخوریم جناب جئون تو خانوادت اشرافین مننه میدونی چیه مشکل از پدرته چون دشمن داره حوصله ندارم خودم رو توی هچل بندازمس ولش کن هوم آفرین پسر خوب هلش دادم و از در رفتم بیرون توی کلاس نشستم
نازنین: چی شد؟؟
تموم شد
نفس: چقد رو مخ بود
اهوم
نفس: خوب این رفیقات هم باحالن شبیه خودتن این تهیونگ واقعا پسر باحالیه
خب شمارش رو بگیر
نفس:گرفتم
سرعت عمل
پارت نوزده🌚💜
۱۵.۸k
۲۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.