PART12
که یه دفعه.....
همینجوری که ته و و بقیه داشتند گریه میکردند ،، ته سرشو آورد بالا و دید اون چاقوی تو قلب هاری شرو ع کرد به برق زدن و نوری از توی اون زد بیرون ،، همه مات و مهبوت مونده بودند که چه اتفاقی داره میوفته،،،،،،،
نور تموم شد و چاقورو محو کرد و همه خون هارو کشید تو خودش،، بعد همه متعجب بودن،، که هاری چشماشو باز کرد و سرفه کرد،،
ته همینجوری که شوکه بود هاری رو بلند کرد و گفت: هاری،،،،،، تو ،،،،،،، زنده ای
هاری: من .. به .. این . زودیا.. نمیمیرم
شیهیون : ایشالاه سقط شی، ایشالاه بر زیر کامیون ،، ایشالاه..............
جین : شیهیون بس کن اون الانشم تا مرز سقط شدن رفته بود..
شیهیون با نگاه عذر خواهانه: باشه..تو منو نصف جون کردی این ۱۰ دقیقه اندازه ۱۰ قرن گذشت.
ته اشکش رو پاک کرد و گفت : وایسا نوشته میگفت خودرا فدا کن تا جاویدان شود ... منظورش همین بوده یعنی تو باید از خود گذشتگی کنی و مرگ رو بپذیری تا لیاقتت براش ثابت بشه..
هاری یه خنده مرموزانه زد به شیهیون که شیهیون گرفت هاری رو چندتا با دست آروم زد..
هاری: باشه بابا من غلط کردم که خودمو کشتم... آی آی آی هنوز قبلم درد میکنه نزن..
شیهیون: چی ، قلبت درد میکنه؟.. کجاش؟، وای نه،،
دید هاری بهش خندید : دروغ گفتم ،،،دیدی نگرانم بودی
که شیهیون پاشدو افتاد دنبال هاری و ..... همه داشتن به اونا میخندیدن ....
۲ سال بعد (الان دانشگاه میرفتن و ۴ تا شون ازدواج کردند)..
ته رو مبل سرش رو گذاشته روی پای هاری ،، ته: بزن الان مستند داره(مثل بابابزرگا😂)
هاری: عه اوپا میخوام کیدراما ببینم..با قیافه کیوت
ته: همینجوری که نمیشه باید هزینشو بپردازی ..
هاری : هزینه چی؟
ته سرش رو از رو پاهای هاری برداشت و دستاش رو ۲ طرف هاری تکیه داد به بالای مبل..
هاری: چی کار میکنی؟
ته: هزینتو بده بیاد،،
هاری خندید و بوسی از لپ ته کرد..
ته: من اینجور هزینه رو نمیخام و لبای هاری رو بوسید... از این به بعد این جوری پرداخت میکنی .
هاری: شتر در خواب بیند پنبه دانه،، نه بابا هوس باز کی بودی تو ،، و زیر تهیونگ سر خورد و دوید و تهیونگ افتاد دنبالش.....
۱ سال بعد هم بچه دار شدند و به خوبی و خوشی کنار هم زندگی کردن..
قصه ی ما به سر رسید هیتر به قصدش نرسید😂😂😂😂😂
همینجوری که ته و و بقیه داشتند گریه میکردند ،، ته سرشو آورد بالا و دید اون چاقوی تو قلب هاری شرو ع کرد به برق زدن و نوری از توی اون زد بیرون ،، همه مات و مهبوت مونده بودند که چه اتفاقی داره میوفته،،،،،،،
نور تموم شد و چاقورو محو کرد و همه خون هارو کشید تو خودش،، بعد همه متعجب بودن،، که هاری چشماشو باز کرد و سرفه کرد،،
ته همینجوری که شوکه بود هاری رو بلند کرد و گفت: هاری،،،،،، تو ،،،،،،، زنده ای
هاری: من .. به .. این . زودیا.. نمیمیرم
شیهیون : ایشالاه سقط شی، ایشالاه بر زیر کامیون ،، ایشالاه..............
جین : شیهیون بس کن اون الانشم تا مرز سقط شدن رفته بود..
شیهیون با نگاه عذر خواهانه: باشه..تو منو نصف جون کردی این ۱۰ دقیقه اندازه ۱۰ قرن گذشت.
ته اشکش رو پاک کرد و گفت : وایسا نوشته میگفت خودرا فدا کن تا جاویدان شود ... منظورش همین بوده یعنی تو باید از خود گذشتگی کنی و مرگ رو بپذیری تا لیاقتت براش ثابت بشه..
هاری یه خنده مرموزانه زد به شیهیون که شیهیون گرفت هاری رو چندتا با دست آروم زد..
هاری: باشه بابا من غلط کردم که خودمو کشتم... آی آی آی هنوز قبلم درد میکنه نزن..
شیهیون: چی ، قلبت درد میکنه؟.. کجاش؟، وای نه،،
دید هاری بهش خندید : دروغ گفتم ،،،دیدی نگرانم بودی
که شیهیون پاشدو افتاد دنبال هاری و ..... همه داشتن به اونا میخندیدن ....
۲ سال بعد (الان دانشگاه میرفتن و ۴ تا شون ازدواج کردند)..
ته رو مبل سرش رو گذاشته روی پای هاری ،، ته: بزن الان مستند داره(مثل بابابزرگا😂)
هاری: عه اوپا میخوام کیدراما ببینم..با قیافه کیوت
ته: همینجوری که نمیشه باید هزینشو بپردازی ..
هاری : هزینه چی؟
ته سرش رو از رو پاهای هاری برداشت و دستاش رو ۲ طرف هاری تکیه داد به بالای مبل..
هاری: چی کار میکنی؟
ته: هزینتو بده بیاد،،
هاری خندید و بوسی از لپ ته کرد..
ته: من اینجور هزینه رو نمیخام و لبای هاری رو بوسید... از این به بعد این جوری پرداخت میکنی .
هاری: شتر در خواب بیند پنبه دانه،، نه بابا هوس باز کی بودی تو ،، و زیر تهیونگ سر خورد و دوید و تهیونگ افتاد دنبالش.....
۱ سال بعد هم بچه دار شدند و به خوبی و خوشی کنار هم زندگی کردن..
قصه ی ما به سر رسید هیتر به قصدش نرسید😂😂😂😂😂
۴.۸k
۱۸ شهریور ۱۴۰۲