ارباب کیم ۲۷
بعد اینکه لباسامون رو خریدیم رفتیم خونه چون فردا عروسی بود باید جون میدادم تا ساعت بگذره مثل حیون تنبل ساعت کار میکرد ولی بعد اینکه چشمامو بستم خوابم برد
فلش بک به عروسی
عاقد.خانم ات آیا حاضرید با آقای تهیونگ ازدواج کنید
ات.بله
عاقد.آقای تهیونگ شما هم حاضرید تا با خانم ات ازدواج کنید
تهیونگ.بله
فلش بک به شب عروسی
تعیونگ از ماشین پیاده شد و اومد بغلم کرد رفتیم طبقه ی بالا و ............
خلاصه ات شکر خورد که با تهیونگ ازواج کرد و هر شب هر ثانیه هر روز هر هفته هر ماه هرسالللللل زیرش بود😂😂😂😂
...........پایان............
منتظر فیک بعدی باشید بای بای
فلش بک به عروسی
عاقد.خانم ات آیا حاضرید با آقای تهیونگ ازدواج کنید
ات.بله
عاقد.آقای تهیونگ شما هم حاضرید تا با خانم ات ازدواج کنید
تهیونگ.بله
فلش بک به شب عروسی
تعیونگ از ماشین پیاده شد و اومد بغلم کرد رفتیم طبقه ی بالا و ............
خلاصه ات شکر خورد که با تهیونگ ازواج کرد و هر شب هر ثانیه هر روز هر هفته هر ماه هرسالللللل زیرش بود😂😂😂😂
...........پایان............
منتظر فیک بعدی باشید بای بای
۳.۷k
۰۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.