عشق همه جا عشقه پارت۱
#jisoo
مامان جیسو: جیسو دخترم یه لحظه میای
باشه مامان الان میام (مثلاً تو اتاقش بود با داد گفت)
بله مامان بله بابا
بابا جیسو:دخترم میدونم انجام این کار خیلی سخته اما تو باید ازدواج کنی
چ.....چ...چی ازدواج کنم(یه قطره اشک از چشماش افتاد)
باباجیسو:اره من به اقای کیم بدهکار شدم پولمون هم در اون حد نیست بتونم بدم
گفت که تنها یه کاری هست که میتونی از این بدهکاری خلاص شی
اونم ازدواج جیسو با پسرم
کدوم پسرش بابا (در حین گریه گفت)
بابای جیسو:پسر کوچیکش(مثلاً ۴ تا پسر داشته)
کدومه؟؟
بابا جیسو:همون که قدش بلنده
اول اسمش ج داشت
نگو که جانی هست
بابا جیسو: نه اون نیست یه اسم دیگه
ج...جیهوپ؟
بابا جیسو:آ..اره همون
تازه پسر خوبی هست چند بار بهم کمک کرده
اما بابا من از اون پسره بدم میاد
من با اون پسره رابطم خوب نیست باهم دعوا میکنیم
بابا جیسو:قراره امشب بیان خواستگاری
امشب (با تعجب)
مامان جیسو: دنبالم بیا دخترم
#ژینا
خب مامان جیسو بهش گفت که دنبالش بره
اونو برد داخل اتاق و یه جعبه گذاشت جلوش
جیسو: مامان این چیه؟؟
مامان جیسو:باز کن ببین
#jisoo
یه جعبه گذاشت جلوم
داخلش یه لباس بود
گفت که این لباس مال جوونیش بوده
مامان من نمیخوام ازدواج کنم اونم با مردی که دوسش ندارم
خواهش میکنم یه کاری کن
مامان جیسو: جیسو دخترم یه لحظه میای
باشه مامان الان میام (مثلاً تو اتاقش بود با داد گفت)
بله مامان بله بابا
بابا جیسو:دخترم میدونم انجام این کار خیلی سخته اما تو باید ازدواج کنی
چ.....چ...چی ازدواج کنم(یه قطره اشک از چشماش افتاد)
باباجیسو:اره من به اقای کیم بدهکار شدم پولمون هم در اون حد نیست بتونم بدم
گفت که تنها یه کاری هست که میتونی از این بدهکاری خلاص شی
اونم ازدواج جیسو با پسرم
کدوم پسرش بابا (در حین گریه گفت)
بابای جیسو:پسر کوچیکش(مثلاً ۴ تا پسر داشته)
کدومه؟؟
بابا جیسو:همون که قدش بلنده
اول اسمش ج داشت
نگو که جانی هست
بابا جیسو: نه اون نیست یه اسم دیگه
ج...جیهوپ؟
بابا جیسو:آ..اره همون
تازه پسر خوبی هست چند بار بهم کمک کرده
اما بابا من از اون پسره بدم میاد
من با اون پسره رابطم خوب نیست باهم دعوا میکنیم
بابا جیسو:قراره امشب بیان خواستگاری
امشب (با تعجب)
مامان جیسو: دنبالم بیا دخترم
#ژینا
خب مامان جیسو بهش گفت که دنبالش بره
اونو برد داخل اتاق و یه جعبه گذاشت جلوش
جیسو: مامان این چیه؟؟
مامان جیسو:باز کن ببین
#jisoo
یه جعبه گذاشت جلوم
داخلش یه لباس بود
گفت که این لباس مال جوونیش بوده
مامان من نمیخوام ازدواج کنم اونم با مردی که دوسش ندارم
خواهش میکنم یه کاری کن
۱۲.۲k
۰۷ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.