هتل ماه🌙🏨
هتل ماه🌙🏨
part:³
شب شده بود
صدای زوزه گرگ میومد
جیهوپ رفته بود بالا ترین طبقه هتل
یعنی طبقه ۱۰۰ ام
رفته بود تو بالکن
نگاهی به شهر میکرد
ذهنش درگیر شده بود
چرا این هتل باید هتل مردگان میبود،چرا تو شب ها هتل بلندتر میشد؟
واقعا چرا؟
اما چیزی که بیشتر به فکرش فرو رفته بود اون دختر بود!
همبازی دوران بچه گیش کجا بود؟
بعد از اون روز،هر روز دخترک میرفت پیش جیهوپ
تا زمانی که دختر شد ۱۵ سالش و پسر شد ۱۶ سالش
جیهوپ مثل هر روز رفت تو حیاط تا یکم با اون درد و دل کنه!
ولی دختر نبود
جیهوپ با خودش گفت شاید رفته مهمونی با بیرون ولی روز ها گذشت و دخترک غیب شد.....
نکنه از هوسوک بدش اومده بود؟
نکنه فهمیده بود که خیلی ضعیفه؟
این حرف ها هر روز تو فکر جیهوپ بود
ا.ت به معنای واقعی نیست شده بود!
داشت فکر میکرد که آقای لی صداش زد
آقای لی:هوی پسر بیا تو..کلی کار داریم باید انجام بدیم
جیهوپ:الان میام
استرس داشت
اون به شدت ترسو بود بعد حالا این کار...
آقای لی:نیازی نیست بترسی،اونا به تو ضرری نمیرسونن...البته بعضی هاشون
جیهوپ:یعنی چی
آقای لی:بعضی از روح ها تو موزه،خیابون و خیلی جا ها نفرین شده ان
جیهوپ:مگه تو خیابون هم...
آقای لی:آره تو همه جا هستن
جیهوپ:...من به زودی قراره سکته کنم،مگه نهههه
آقای لی:نمیدونم بستگی به خودت داره....من میرم برو پیش آقای کیم تا کارت رو بگه
مرتیکه پررو
نترسسسسس مگه میشه نترسید
معلوم نیست خودش از چه جنسیه
رفتم پیش آقای کیم تو قسمت مهمان داری
آقای کیم:تو صندوق داری
جیهوپ:یعنی چی...اون موقع هیچ مهمونی تمیز نشده
آقای کیم:اشکالی نداره عادت می کنی
همین ام مونده بود
پاشم برم صندوق داره مرده ها بشم
ادامه دارد....
شرط
لایک: ۲۵
بچه ها چرا اینقدر تازگی ها فیک هامون کم لایک میخوره
به خدا ناراحتم🙃
part:³
شب شده بود
صدای زوزه گرگ میومد
جیهوپ رفته بود بالا ترین طبقه هتل
یعنی طبقه ۱۰۰ ام
رفته بود تو بالکن
نگاهی به شهر میکرد
ذهنش درگیر شده بود
چرا این هتل باید هتل مردگان میبود،چرا تو شب ها هتل بلندتر میشد؟
واقعا چرا؟
اما چیزی که بیشتر به فکرش فرو رفته بود اون دختر بود!
همبازی دوران بچه گیش کجا بود؟
بعد از اون روز،هر روز دخترک میرفت پیش جیهوپ
تا زمانی که دختر شد ۱۵ سالش و پسر شد ۱۶ سالش
جیهوپ مثل هر روز رفت تو حیاط تا یکم با اون درد و دل کنه!
ولی دختر نبود
جیهوپ با خودش گفت شاید رفته مهمونی با بیرون ولی روز ها گذشت و دخترک غیب شد.....
نکنه از هوسوک بدش اومده بود؟
نکنه فهمیده بود که خیلی ضعیفه؟
این حرف ها هر روز تو فکر جیهوپ بود
ا.ت به معنای واقعی نیست شده بود!
داشت فکر میکرد که آقای لی صداش زد
آقای لی:هوی پسر بیا تو..کلی کار داریم باید انجام بدیم
جیهوپ:الان میام
استرس داشت
اون به شدت ترسو بود بعد حالا این کار...
آقای لی:نیازی نیست بترسی،اونا به تو ضرری نمیرسونن...البته بعضی هاشون
جیهوپ:یعنی چی
آقای لی:بعضی از روح ها تو موزه،خیابون و خیلی جا ها نفرین شده ان
جیهوپ:مگه تو خیابون هم...
آقای لی:آره تو همه جا هستن
جیهوپ:...من به زودی قراره سکته کنم،مگه نهههه
آقای لی:نمیدونم بستگی به خودت داره....من میرم برو پیش آقای کیم تا کارت رو بگه
مرتیکه پررو
نترسسسسس مگه میشه نترسید
معلوم نیست خودش از چه جنسیه
رفتم پیش آقای کیم تو قسمت مهمان داری
آقای کیم:تو صندوق داری
جیهوپ:یعنی چی...اون موقع هیچ مهمونی تمیز نشده
آقای کیم:اشکالی نداره عادت می کنی
همین ام مونده بود
پاشم برم صندوق داره مرده ها بشم
ادامه دارد....
شرط
لایک: ۲۵
بچه ها چرا اینقدر تازگی ها فیک هامون کم لایک میخوره
به خدا ناراحتم🙃
۷.۴k
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.