پارت ³⁹~
۵.....۴......۳.........۲......۱
(شلیک)
ا/ت چشماش و محکم بست ....دیگ دلش نمی خواست چشماش و باز کنه ....فقط میخواست بمیره ....همرا با جیمین ...تا اینکه صدای شلیک های بقیه بلند شد....
جیمین: ا/ت
ا/ت تا صدای جیمین و شنید چشماش و باز کرد سونیا یه تیر تو معزش خالی شده بود و افتاده بود زمین ....همه بادیگار داش افتاده بودن زمین ...بدجور از جیمین خون رفته بود ..سریع رفتی سمتش و سرش و گرفتی تو دستت ...
ا/ت: جیمیننننن.....جیمیننییی ..(اشکاش شروع کرد به ریختن) ترو خداااا ...بلند شو
جیمین:..بخشیدیم
ا/ت: جیمیننن ...خواهش میکنم حرف نزن ...اا..الان زنگ میزنم جیهوپ ...ت..تکون نخور
جیمین: ا/ت...دوست دارم ...م...من و ببخش
ا/ت جیمین و بغل کرد و شروع کرد گریه کردن ....
ا/ت: ببخشیددد...همش تقصیررر منه ....هق ...من خیلی دوست دارم ...ترو خدا تنهام نزار .....تو که هیچ کاری نکردی ...همش لجبازی من بودم ....هق همش تقصیر من بود ....
جیمین دست خونیشو یواش برد سمت گونه ا/ت اشکاشو پاک کرد ...
جیمین: دیگ ...حق نداری گریه کنی....فهمیدی
ا/ت سر شو تکون داد...
ا/ت: همم ...جیمین
جیمین: جانم
ا/ت: ترو خدا تنهام نزار ...
بعد محکم بغلش کرد و تو بغلش هق میزد....
فلش بک پیش کوک
کوک:عاااا چه جایی پرتی ....
تهیونگ:نگه دار همینجاست
همه افراد از ماشین هاشون پیاده شدن.. و سمت سیگنال رفتن ....
کوک: هوشششش ...اونجان ...
تهیونگ: ههه ..دیدی اقای مافیای کوچیک اگع من نبودم الان اینجا نبودی...
کوک: هههه ....بمون و نگاه کن
ته و کوک داشتن بحث میکرد که صدای شلیک اومد ...هر دوشون سرشون و سمت صدا برگردوندن ......
تهیونگ: اییییی ..کوکککک جیمین تیر خورد تیر خورددددو...
کوک: اییی دارم میبینم ...کرم کردی ..
کوک برگشت سمت یکی از افراد و گفت : سریع تفنگ اسنایپ(همون تفنگ دوربین دارا) اون رفت و تفنگ و برای کوک اورد ...
کوک: مستر کیم حالا بشین و نگاه کن ...
کوک اسلحه رو گذاشت روی شاخه درخت و داشت باهاش ور میرفت...
تهیونگ: اییی کوک اسلحه رو گرفته رو جیمین بدوو..
کوک: دو دقه برای تنظیمش می خوام ...
تهیونگ: کوککک دو دقه
کوک: بلدی تو بیا بشین پشت فرمون
تهیونگ:😐
تهیونگ: مثل اینکه جیمین داره وقت میخره ....بزن دیگ ........بزن ......بدو....الان.....میکشش
کوک: تههههه دهنتو ببند
تهیونگ:.....🤭
کوک: ۱.....۲......۳..
(شلیک)
دقیق خورد تو مغز سونیا ....با اینکه فاصله خیلی زیادی بود ولی تیرش به هدف خورد...
کوک: هه..دیدی ..حالا کی بهتره
تهیونگ: کوک...نزار کاری کنم تا یه هفته گوشیت کار نکنه..
کوک:😐😐
......
بعد چن مین همه افراد رفتن سمت جیمین و ا/ت ....بدجور خون از جیمین رفته بود ...
جیهوپ: سریع باید بریم عمارت ..من اینجا چیزی ندارم
... افراد جیمین و سوار ماشین کردن ...کوکم ا/ت رو برد بدجور بی تابی میکرد ...کوک سعی داشت ارومش کنه ولی تاثیری نداشت....
کامنت پلیز😐
(شلیک)
ا/ت چشماش و محکم بست ....دیگ دلش نمی خواست چشماش و باز کنه ....فقط میخواست بمیره ....همرا با جیمین ...تا اینکه صدای شلیک های بقیه بلند شد....
جیمین: ا/ت
ا/ت تا صدای جیمین و شنید چشماش و باز کرد سونیا یه تیر تو معزش خالی شده بود و افتاده بود زمین ....همه بادیگار داش افتاده بودن زمین ...بدجور از جیمین خون رفته بود ..سریع رفتی سمتش و سرش و گرفتی تو دستت ...
ا/ت: جیمیننننن.....جیمیننییی ..(اشکاش شروع کرد به ریختن) ترو خداااا ...بلند شو
جیمین:..بخشیدیم
ا/ت: جیمیننن ...خواهش میکنم حرف نزن ...اا..الان زنگ میزنم جیهوپ ...ت..تکون نخور
جیمین: ا/ت...دوست دارم ...م...من و ببخش
ا/ت جیمین و بغل کرد و شروع کرد گریه کردن ....
ا/ت: ببخشیددد...همش تقصیررر منه ....هق ...من خیلی دوست دارم ...ترو خدا تنهام نزار .....تو که هیچ کاری نکردی ...همش لجبازی من بودم ....هق همش تقصیر من بود ....
جیمین دست خونیشو یواش برد سمت گونه ا/ت اشکاشو پاک کرد ...
جیمین: دیگ ...حق نداری گریه کنی....فهمیدی
ا/ت سر شو تکون داد...
ا/ت: همم ...جیمین
جیمین: جانم
ا/ت: ترو خدا تنهام نزار ...
بعد محکم بغلش کرد و تو بغلش هق میزد....
فلش بک پیش کوک
کوک:عاااا چه جایی پرتی ....
تهیونگ:نگه دار همینجاست
همه افراد از ماشین هاشون پیاده شدن.. و سمت سیگنال رفتن ....
کوک: هوشششش ...اونجان ...
تهیونگ: ههه ..دیدی اقای مافیای کوچیک اگع من نبودم الان اینجا نبودی...
کوک: هههه ....بمون و نگاه کن
ته و کوک داشتن بحث میکرد که صدای شلیک اومد ...هر دوشون سرشون و سمت صدا برگردوندن ......
تهیونگ: اییییی ..کوکککک جیمین تیر خورد تیر خورددددو...
کوک: اییی دارم میبینم ...کرم کردی ..
کوک برگشت سمت یکی از افراد و گفت : سریع تفنگ اسنایپ(همون تفنگ دوربین دارا) اون رفت و تفنگ و برای کوک اورد ...
کوک: مستر کیم حالا بشین و نگاه کن ...
کوک اسلحه رو گذاشت روی شاخه درخت و داشت باهاش ور میرفت...
تهیونگ: اییی کوک اسلحه رو گرفته رو جیمین بدوو..
کوک: دو دقه برای تنظیمش می خوام ...
تهیونگ: کوککک دو دقه
کوک: بلدی تو بیا بشین پشت فرمون
تهیونگ:😐
تهیونگ: مثل اینکه جیمین داره وقت میخره ....بزن دیگ ........بزن ......بدو....الان.....میکشش
کوک: تههههه دهنتو ببند
تهیونگ:.....🤭
کوک: ۱.....۲......۳..
(شلیک)
دقیق خورد تو مغز سونیا ....با اینکه فاصله خیلی زیادی بود ولی تیرش به هدف خورد...
کوک: هه..دیدی ..حالا کی بهتره
تهیونگ: کوک...نزار کاری کنم تا یه هفته گوشیت کار نکنه..
کوک:😐😐
......
بعد چن مین همه افراد رفتن سمت جیمین و ا/ت ....بدجور خون از جیمین رفته بود ...
جیهوپ: سریع باید بریم عمارت ..من اینجا چیزی ندارم
... افراد جیمین و سوار ماشین کردن ...کوکم ا/ت رو برد بدجور بی تابی میکرد ...کوک سعی داشت ارومش کنه ولی تاثیری نداشت....
کامنت پلیز😐
۱۴۱.۰k
۱۴ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.