معرفی رمان ( تنفر و عشق )
پدربزرگ رونیکا و پدربزرگ تهیونگ وقتی که خیلی جوون بودن و هنوز ازدواج نکرده بودن باهم قرارداد بستن و قول دادن که اولین نوه هاشون باهم ازدواج کنن تا این آشناییت و فاملیت این دوتا دوست باهم بمونه و روابط خونی داشته باشن( البته یک رازی درباره این قول میون این پدر بزرگ ها هست که در وسط های داستان متوجه میشین که داستان رو خیلی جذاب میکنه) حالا این ازدواج باید بین تهیونگ مغرور و رونیکا که خیلی اجتماعی هست و مهربونه صورت بگیره ازدواجی که هیچ کدوم راضی نیستن و تهیونگ و رونیکا که خیلی تفاوت میونشون هست آیا میتونن این دو نفر عاشق همدیگه بشن ؟؟؟
۳.۴k
۲۳ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.