عشق ابدی پارت ۸۲
عشق ابدی پارت ۸۲
ویو ته
رفت تو یه کوچه
کوچه خلوت بود و این ترسم رو بیشتر هم میکرد . زد کنار ، داشتم سکته میکردم . وا مصیبتا
اومد سمتم ، از ترس خشکم زده بود
در رو باز کرد و انداختم پایین
تا به خودم اومدم دیدم داره دستمالیم میکنه
ته : گم...گمشو اونور هول(ترسیده و داد)
* : هیششش. بیب خوشم نمیاد کسی متوجه شه که اینجا چه خبره.
ته : چ...چی میگی؟ برو گمشو ، اینجا..اینجا کجاست؟ کوککک(داد)
* : ساکت میشی یا ساکتت کنم؟(جدی)
خیلی عوضی بود . نمیتونستم کاری کنم
نگاهم خورد به اسم کوچه . نه ! این کوچه نزدیک پارکه سئوراکسان بود ؛ ( یکی از پارک های ملی کره جنوبی )
ته : ولم کن ... ولم کن حرومی ، ولم کننن(داد)
* : ساکت نمیشی نه؟ ساکتت میکنم(عصبی)
از تو جیبش پارچه ای رو در آورد و گرفت دور دهنم ؛ خیلی در برابر مقاومت کردم
نمیشد . زورش زیاد تر از من بود
پارچه رو از پشت به دهنم بست ، پا زانوش زد تو کمرم که افتادم رو زمین
این چه مصیبتی بود؟؟
بخاطر اینکه پارچه تو دهنم بود نمیتونستم درست حرف بزنم ، فقط جیغ میزدم و با دستام هلش میدادم
یکی زد تو صورتم که مزه خون رو تو دهنم فهمیدم
اومد سمت دستام و با زنجیر بست
خیلی درد داشتم . خدایا کمکم کن
نمیدونستم اون لحظه چیکار کنم؟ ، کیو صدا بزنم؟ از کی کمک بخوام
ته : کوکککککککککککککککککککک(داد)
دستش رو روی کل بدنم میکشید و این باعث میشد بفهمم که چقدر هیز و حرومیه
* : ببین اگر خودت عین آدم باهام همکاری کنی قول میدم زود تمومش کنم . ما فقط میخوایم یکم خوش بگذرونیم هوم؟(لحن مزخرف)
ته : ولم کن ... پست فطرت ، دستتو .. بک...ش.. عقب(تیکه تیکه)
بدون توجه به حرفام از پشتم دستاش رو آورد و دکمه های لباسم رو باز میکرد
گریه ام گرفته بود . این تهشه؟ جونگ کوک کجایی؟؟
ته : ولم کن ... گفتم ولم کن عوضی ، دستتو...بکش کنار حرومزاده (داد و گریه)
* : انقدر وول نخور(داد)
الان دیگه بدنم در شُرُفِ دیدش بود ...
اومد جلوم و با اون چشمای هیزش داشت قورتم میداد
ویو ته
رفت تو یه کوچه
کوچه خلوت بود و این ترسم رو بیشتر هم میکرد . زد کنار ، داشتم سکته میکردم . وا مصیبتا
اومد سمتم ، از ترس خشکم زده بود
در رو باز کرد و انداختم پایین
تا به خودم اومدم دیدم داره دستمالیم میکنه
ته : گم...گمشو اونور هول(ترسیده و داد)
* : هیششش. بیب خوشم نمیاد کسی متوجه شه که اینجا چه خبره.
ته : چ...چی میگی؟ برو گمشو ، اینجا..اینجا کجاست؟ کوککک(داد)
* : ساکت میشی یا ساکتت کنم؟(جدی)
خیلی عوضی بود . نمیتونستم کاری کنم
نگاهم خورد به اسم کوچه . نه ! این کوچه نزدیک پارکه سئوراکسان بود ؛ ( یکی از پارک های ملی کره جنوبی )
ته : ولم کن ... ولم کن حرومی ، ولم کننن(داد)
* : ساکت نمیشی نه؟ ساکتت میکنم(عصبی)
از تو جیبش پارچه ای رو در آورد و گرفت دور دهنم ؛ خیلی در برابر مقاومت کردم
نمیشد . زورش زیاد تر از من بود
پارچه رو از پشت به دهنم بست ، پا زانوش زد تو کمرم که افتادم رو زمین
این چه مصیبتی بود؟؟
بخاطر اینکه پارچه تو دهنم بود نمیتونستم درست حرف بزنم ، فقط جیغ میزدم و با دستام هلش میدادم
یکی زد تو صورتم که مزه خون رو تو دهنم فهمیدم
اومد سمت دستام و با زنجیر بست
خیلی درد داشتم . خدایا کمکم کن
نمیدونستم اون لحظه چیکار کنم؟ ، کیو صدا بزنم؟ از کی کمک بخوام
ته : کوکککککککککککککککککککک(داد)
دستش رو روی کل بدنم میکشید و این باعث میشد بفهمم که چقدر هیز و حرومیه
* : ببین اگر خودت عین آدم باهام همکاری کنی قول میدم زود تمومش کنم . ما فقط میخوایم یکم خوش بگذرونیم هوم؟(لحن مزخرف)
ته : ولم کن ... پست فطرت ، دستتو .. بک...ش.. عقب(تیکه تیکه)
بدون توجه به حرفام از پشتم دستاش رو آورد و دکمه های لباسم رو باز میکرد
گریه ام گرفته بود . این تهشه؟ جونگ کوک کجایی؟؟
ته : ولم کن ... گفتم ولم کن عوضی ، دستتو...بکش کنار حرومزاده (داد و گریه)
* : انقدر وول نخور(داد)
الان دیگه بدنم در شُرُفِ دیدش بود ...
اومد جلوم و با اون چشمای هیزش داشت قورتم میداد
۲.۸k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.