فیک سایه سیاه پارت 20
پارت 20
در اتاق باز شد و مونیکا اومد داخل و با دیدن ما شروع کرد به خندیدن
مونیکا : چیشده پارک جیمین نگرانشی ، نگران نباش اون میمیره
جیمین : خفه شو یه تار مو ازش کم شه بلایی سرت میارم که از زندگی کردن پشیمون شی عوضی
مونیکا : اروم باش ، تو نمیتونی کاری بکنی فقط میشینی و تماشا میکنی ، بگیریدش
راوی ؛ افراد مونیکا دایانا و جیمین رو گرفتن و از هم جداشون کردن جیمین رو به اتاقی بردن که تم مشکی داشت یه تخت دو نفره و دو تا کاناپه و دو تا کمد هم تو اتاق بود و یکی از دیوار های اتاق شیشه ای بود و نمایی از اتاق کناری رو نشون میداد و جیمین با دیدن اون صحنه فهمید که منظور مونیکا از تماشا چیه!!
دایاتا رو به اتاق کناری اتاق جیمین بردن اتاقی با دیوار های سیاه و پر از لوازم مختلف برای شکنجه ، دایانا و جیمین چند متر تا همدیگه فاصله داشتند ولی اون دیوار حصار محکمی بین اونا بود ، افراد مونیکا اون دختر رو جلوی جیمین به یه میله بستن با دیدن این صحنه حیمین یاد خودش میوفته زمانی که به افرادش دستور داد دایانا رو شکنجه کنن اون طرف مونیکارو دید دستش رو محکم به شیشه کوبید و گفت : میخوای چه غلطی کنی هرزه عوضی
مونیکا : قول نیدم حتی یه سیلی ام بهت نزنم ولی قراره با چشمات شکنجه شدنشو ببینی ( خنده )
جیمین : اینکارو نکن تو با من دشمنی داری با اون کاری نداشته باش
مونیکا : دیگه دیره پارک جیمین بشین نگاه کن
راوی ؛ مونیکا همونطور که نیشخند میزد دستکش های مشکیش رو دستش کرد و دو تا مشت تو صورت دایانا زد
دایانا : هههههههههه ، همین ، توقع نداشتم
مونیکا : عا عا ، هنوز مونده زوده ، مکس شروع کن
دایانا ؛ کارم ساختس ، معلوم نیست زنده بمونم یا نه ولی اجازه نمیدم کسی به رئیس پارک دست بزنه ، با اشارش یکی از افرادش اومد جلو شروع کرد به زدن من داغون شده بودم خون بالا اوردم، بعد از چند تا ضربه دست برداشت و رفت که دیدم رییس پارک پشت شیشه وایستاده و به من خیره شده سرمو به معنی اینکه حالم خوبه تکون دادم
جیمین ؛ صورتش داغون شده داشت خون بالا میاورد اما طوری نگام میکرد انگار حالش خوبه ، نمیدونستم چیکار کنم چطور خودمو دایانا رو از اینجا خلاص کنم
حمایتم کنید دیگه لایکاتون کمه
در اتاق باز شد و مونیکا اومد داخل و با دیدن ما شروع کرد به خندیدن
مونیکا : چیشده پارک جیمین نگرانشی ، نگران نباش اون میمیره
جیمین : خفه شو یه تار مو ازش کم شه بلایی سرت میارم که از زندگی کردن پشیمون شی عوضی
مونیکا : اروم باش ، تو نمیتونی کاری بکنی فقط میشینی و تماشا میکنی ، بگیریدش
راوی ؛ افراد مونیکا دایانا و جیمین رو گرفتن و از هم جداشون کردن جیمین رو به اتاقی بردن که تم مشکی داشت یه تخت دو نفره و دو تا کاناپه و دو تا کمد هم تو اتاق بود و یکی از دیوار های اتاق شیشه ای بود و نمایی از اتاق کناری رو نشون میداد و جیمین با دیدن اون صحنه فهمید که منظور مونیکا از تماشا چیه!!
دایاتا رو به اتاق کناری اتاق جیمین بردن اتاقی با دیوار های سیاه و پر از لوازم مختلف برای شکنجه ، دایانا و جیمین چند متر تا همدیگه فاصله داشتند ولی اون دیوار حصار محکمی بین اونا بود ، افراد مونیکا اون دختر رو جلوی جیمین به یه میله بستن با دیدن این صحنه حیمین یاد خودش میوفته زمانی که به افرادش دستور داد دایانا رو شکنجه کنن اون طرف مونیکارو دید دستش رو محکم به شیشه کوبید و گفت : میخوای چه غلطی کنی هرزه عوضی
مونیکا : قول نیدم حتی یه سیلی ام بهت نزنم ولی قراره با چشمات شکنجه شدنشو ببینی ( خنده )
جیمین : اینکارو نکن تو با من دشمنی داری با اون کاری نداشته باش
مونیکا : دیگه دیره پارک جیمین بشین نگاه کن
راوی ؛ مونیکا همونطور که نیشخند میزد دستکش های مشکیش رو دستش کرد و دو تا مشت تو صورت دایانا زد
دایانا : هههههههههه ، همین ، توقع نداشتم
مونیکا : عا عا ، هنوز مونده زوده ، مکس شروع کن
دایانا ؛ کارم ساختس ، معلوم نیست زنده بمونم یا نه ولی اجازه نمیدم کسی به رئیس پارک دست بزنه ، با اشارش یکی از افرادش اومد جلو شروع کرد به زدن من داغون شده بودم خون بالا اوردم، بعد از چند تا ضربه دست برداشت و رفت که دیدم رییس پارک پشت شیشه وایستاده و به من خیره شده سرمو به معنی اینکه حالم خوبه تکون دادم
جیمین ؛ صورتش داغون شده داشت خون بالا میاورد اما طوری نگام میکرد انگار حالش خوبه ، نمیدونستم چیکار کنم چطور خودمو دایانا رو از اینجا خلاص کنم
حمایتم کنید دیگه لایکاتون کمه
۳۷.۳k
۰۵ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.