ادامه
رسیدین بیمارستان
=لطفا کمکم کنین(داد و گریه)
=دخترم داره میمیره(داد و گریه)
پرستار اومد تورو گذاشت رو برانکارد و بردنت برای بخیه دستات و کارای دیگه
=هق مینهو
+بله؟
=من اولش بخاطر اینکه هق ا.ت تیغ رو بزاره کنار اجازه دادم با تو باشه و میخواستم بعدش دوباره مخالفت کنم ولی هق الان دیگه میخوام ببینم دخترم چی میخواد(گریه)
+گریه نکن مردِ گنده ا.ت حالش خوب میشه اون خیلی قویه
=امیدوارم(گریه)
مینهو اشکای باباتو پاک کرد و منتظر موندن تا دکتر از اتاقی که داخلشی بیاد بیرون
(بعد از چند دقیقه)
دکتر اومد بیرون و مینهو بابات رفتن سمتش
=آقای دکتر حال دخترم چطوره؟
دکتر:خوشبختانه خون زیادی ازشون نرفته بود و حالشون خوبه،۶ دقیقه دیگه به هوش میاد
+میتونیم ببینیمش؟
دکتر:بله ۱۵ دقیقه دیگه میتونید برین خانوم کیم رو ببینید
+ممنون
(دکتر رفت)
بابات مینهو رو بغل کرد و گفت
=خوشحالم که حال دخترم خوبه
+منم خوشحالم که حال زن ایندم خوبه(لبخند)
(۱۵ دقیقه بعد)
مینهو و بابات اومدن تو اتاقی که تو داخلش بودی
=ا.ت
_بله بابا
=منو ببخش
_واسه چی؟
=تقصیر من بود
_نه،تقصیر تو نبود من حواسم به پایین نبود
=به هرحال متاسفم
_هوم(لبخند رو به پدرت)
+ا.ت
_بله
+خوشحالم که الان حالت خوبه
_(لبخند)
+و اینکه یکم بیشتر مواظب خودت باش دست و پا چلفتی
_یاااااا من دست پا چلفتی نیستم
=چقدر بهم میاین
=من اجازه میدم شما دوتا باهم باشین
تو و مینهو درحالی که شوکه بودین گفتین
+_ممنون بابا
=(لبخند)
(پایان)
#استری_کیدز
#بنگچان
#لینو
#چانگبین
#هیونجین
#هان
#فلیکس
#سونگمین
#جونگین
#سناریو
#وانشات
#تکپارتی
#چندپارتی
#فیک
#فیکشن
=لطفا کمکم کنین(داد و گریه)
=دخترم داره میمیره(داد و گریه)
پرستار اومد تورو گذاشت رو برانکارد و بردنت برای بخیه دستات و کارای دیگه
=هق مینهو
+بله؟
=من اولش بخاطر اینکه هق ا.ت تیغ رو بزاره کنار اجازه دادم با تو باشه و میخواستم بعدش دوباره مخالفت کنم ولی هق الان دیگه میخوام ببینم دخترم چی میخواد(گریه)
+گریه نکن مردِ گنده ا.ت حالش خوب میشه اون خیلی قویه
=امیدوارم(گریه)
مینهو اشکای باباتو پاک کرد و منتظر موندن تا دکتر از اتاقی که داخلشی بیاد بیرون
(بعد از چند دقیقه)
دکتر اومد بیرون و مینهو بابات رفتن سمتش
=آقای دکتر حال دخترم چطوره؟
دکتر:خوشبختانه خون زیادی ازشون نرفته بود و حالشون خوبه،۶ دقیقه دیگه به هوش میاد
+میتونیم ببینیمش؟
دکتر:بله ۱۵ دقیقه دیگه میتونید برین خانوم کیم رو ببینید
+ممنون
(دکتر رفت)
بابات مینهو رو بغل کرد و گفت
=خوشحالم که حال دخترم خوبه
+منم خوشحالم که حال زن ایندم خوبه(لبخند)
(۱۵ دقیقه بعد)
مینهو و بابات اومدن تو اتاقی که تو داخلش بودی
=ا.ت
_بله بابا
=منو ببخش
_واسه چی؟
=تقصیر من بود
_نه،تقصیر تو نبود من حواسم به پایین نبود
=به هرحال متاسفم
_هوم(لبخند رو به پدرت)
+ا.ت
_بله
+خوشحالم که الان حالت خوبه
_(لبخند)
+و اینکه یکم بیشتر مواظب خودت باش دست و پا چلفتی
_یاااااا من دست پا چلفتی نیستم
=چقدر بهم میاین
=من اجازه میدم شما دوتا باهم باشین
تو و مینهو درحالی که شوکه بودین گفتین
+_ممنون بابا
=(لبخند)
(پایان)
#استری_کیدز
#بنگچان
#لینو
#چانگبین
#هیونجین
#هان
#فلیکس
#سونگمین
#جونگین
#سناریو
#وانشات
#تکپارتی
#چندپارتی
#فیک
#فیکشن
۱۲.۶k
۱۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.