مینا : این هم بی تاثیر نیس که من هم خشم نمیاد بیامممم

مینا : این هم بی تاثیر نیس که من هم خشم نمیاد بیامممم
مرجان : دوستای من هرچی هستن بهتر از تارا هستن
مینا : در مورد تارا درست صحبت کنننننن
مرجان : سر من داد نزنااااااااااااا دختره ی کثافت
مینا : ب من میگی کثافتتتتتت
مریم محکم کوبید رو میز
مریم : بس کنین دیگه ععع شعورتون نمیرسه مامانتون اینجاس
مرجان : شرمنده مامان
مینا : ببخشید
مریم : بیاین غذا بخورین
غذا خوردیم و مرجان دوستاش اومدن دنبالش از تو پنجره ی اتاقم ماشین و دیدم که فهمیدم هیچ دختری تو ماشین نیس که چشام گرد شد
مگه میشهههههههه چجوری معذب نمیشه
خواستم برم ب مامان بگم نزارم بره ولی ترسیدم بعدا تلافی کنه
دیدم سوار ماشین شد و رفت
پوفی کشیدم و به تارا زنگ زدم
تارا : الو
مینا : الو سلاممم خوبی
تارا : مرسی تو خوبییی
مینا : ن بابا دوباره این گوزن زر زده مامان هم عصبانی کرده الان مامان از چش من هم میبینه
تارا : ولش کن بابا اون خواهر پیک می توووو اصن اون کارشه بر*ینه تو مغز تو
مینا : اره بابا الان دیدم ی ماشین اومد دنبالش همهههه از دم پسر
تارا : شوخییی
مینا: ن والا
تارا : ولش کن بیا برین بیرون سینمایی کافه ای جایی
مینا : اوکی کجا برین
تارا : ی فیلم جدید اومده بریم ببینیم
مینا : اوکی الان لباس میپوشم میام