( part 13)
ویو جونگکوک
مشغول رقص بودم که دیدم تهیونگ نشسته و استلا نیست ، از دختره جدا شدم و رفتم طرفش .
جونگکوک : استلا کو
تهیونگ : نمیدونم گف میره ارایششو تمدید کنه
ویو جونگکوک
سریع دویدم سمت دسشویی هرچی استلا رو صدا زدم جواب نداد
ویو استلا
ماسکشو داد پایین. یونجون؟ چطوری زندس باورم نمیشه
یونجون : بیبی من چطوره؟ فکر نمیکردم دلم برات تنگ بشه
استلا : م..میشه باهام..کاری نداشته باشی( با ترس)
یونجون : من بخوام هم نمیتونم به تو آسیبی بزنم چون…دوستت دارم .
استلا : داری دروغ میگی ، برامم مهم نیس
یونجون : یعنی نمیتونم الان بدزدمت تا راحت جونگکوکو بکشم؟ ولی این کارو نمیکنم چون عاشقتم
ویو استلا
نمیدونم داره راست میگه یا نه ولی من بهش اعتماد ندارم و اصلا برام اهمیتی نداره ، داشت حرف میزد که یهو در کوبیده شد
جونگکوک : استلا اونجایی؟( با داد)
استلا : بزار برم لطفا( بغض)
جونگکوک : استلاااااا( با داد)
یونجون : اگه خودت اینطور میخوای باشه ، ولی من همیشه مراقبتم و همه ی تلاشمو میکنم تا دلتو بدست بیارم.
جونگکوک: کسی اون تو نیستتتتت( با داد)
یونجون: خیلی خب، خدافظ . ( از پنجره پریدم بیرون ، ماسکمو زدم کلاه سویشرتمو گذاشتم و رفتم)
جونگکوک همچنان داشت میکوبید درو ، میخواست درو بشکونه که درو باز کردم.
جونگکوک با دیدنم محکم بغلم کرد.
جونگکوک : چرا درو باز نکردی داشتم میمردم از نگرانی
از بغلش بیرون اومد
استلا: خوبم
و رفتم. دوید سمتم و دستمو گرفت و کشید.
جونگکوک : چرا اینجوری میکنی
استلا : حیف نبود رقص جذابتونو ول کردی و اومدی دنبال من؟( عصبی و با بغض)
جونگکوک : من….من مست بودم
استلا : مهم نیس ، برو از دلش دربیار
دسمتو کشیدم و رفتم
ویو جونگکوک
نباید دست اون زنکیه رو میگرفتم و میرقصیدم، لعنت بهش.
ویو استلا
رفتم تا سرمیز بشینم که دیدم همون دختره جای من نشسته و منتظر جونگکوکه……
مشغول رقص بودم که دیدم تهیونگ نشسته و استلا نیست ، از دختره جدا شدم و رفتم طرفش .
جونگکوک : استلا کو
تهیونگ : نمیدونم گف میره ارایششو تمدید کنه
ویو جونگکوک
سریع دویدم سمت دسشویی هرچی استلا رو صدا زدم جواب نداد
ویو استلا
ماسکشو داد پایین. یونجون؟ چطوری زندس باورم نمیشه
یونجون : بیبی من چطوره؟ فکر نمیکردم دلم برات تنگ بشه
استلا : م..میشه باهام..کاری نداشته باشی( با ترس)
یونجون : من بخوام هم نمیتونم به تو آسیبی بزنم چون…دوستت دارم .
استلا : داری دروغ میگی ، برامم مهم نیس
یونجون : یعنی نمیتونم الان بدزدمت تا راحت جونگکوکو بکشم؟ ولی این کارو نمیکنم چون عاشقتم
ویو استلا
نمیدونم داره راست میگه یا نه ولی من بهش اعتماد ندارم و اصلا برام اهمیتی نداره ، داشت حرف میزد که یهو در کوبیده شد
جونگکوک : استلا اونجایی؟( با داد)
استلا : بزار برم لطفا( بغض)
جونگکوک : استلاااااا( با داد)
یونجون : اگه خودت اینطور میخوای باشه ، ولی من همیشه مراقبتم و همه ی تلاشمو میکنم تا دلتو بدست بیارم.
جونگکوک: کسی اون تو نیستتتتت( با داد)
یونجون: خیلی خب، خدافظ . ( از پنجره پریدم بیرون ، ماسکمو زدم کلاه سویشرتمو گذاشتم و رفتم)
جونگکوک همچنان داشت میکوبید درو ، میخواست درو بشکونه که درو باز کردم.
جونگکوک با دیدنم محکم بغلم کرد.
جونگکوک : چرا درو باز نکردی داشتم میمردم از نگرانی
از بغلش بیرون اومد
استلا: خوبم
و رفتم. دوید سمتم و دستمو گرفت و کشید.
جونگکوک : چرا اینجوری میکنی
استلا : حیف نبود رقص جذابتونو ول کردی و اومدی دنبال من؟( عصبی و با بغض)
جونگکوک : من….من مست بودم
استلا : مهم نیس ، برو از دلش دربیار
دسمتو کشیدم و رفتم
ویو جونگکوک
نباید دست اون زنکیه رو میگرفتم و میرقصیدم، لعنت بهش.
ویو استلا
رفتم تا سرمیز بشینم که دیدم همون دختره جای من نشسته و منتظر جونگکوکه……
۲۲.۵k
۰۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.