We were just friends but...P.27
ا.ت : اینجا کجاستتتت هااااا جواب بده عوضی
جکسون : اینجا امریکاس کوچولو
ا.ت :چ...چی ؟
جکسون : اره بیبی گرل ، حالا اینارو بیخیال میای یکم خوش بگذرونیم ؟
ا.ت : چی میگی عوضی ها چیمیگی ؟
جکسون : نزار وحشی پیش برم و دختر خوبی باش
*ا.ت ویو
منظورشو فهمیده بودم ولی باید یکجوری دکش می کردم
ا.ت : چیکار می خوای باهام بکنی
جکسون : عه سکسی گرل من نمی دونه ؟
ا.ت : لعنتی من مال تو نیستم بفهم*داد
جکسون : خفه شو*عصبی
ا.ت : هه تو گفتی منم گفتم چشم ؟
جکسون : پس می خوای درد بکشی
ا.ت : چی میگی تو اه نرو رو مخم گوشیم کجاست ؟
جکسون : بیا
ا.ت : این گوشی من نیست گوشی خودمو بده
جکسون : از این به بعد این گوشی توعه ، الانم حق نداری باهاش کار کنی
ا.ت : چرا اونوقت ؟
جکسون : چون الان می خوام یکم توت بکوبم (مرتیکه چندششششششش)
ا.ت : برو بابا منم وایمیسم بر بر نگات می کنم
*ا.ت ویو
مث سگ ترسیده بودم ولی نباید جلوش کم میاوردم اگر تنونستم از دستش در برم میگم پریودم
جکسون : نمی تونی از دستم در بری کوچولو
جکسون پاشد و از توی پاتختی بغل تخت یک کمربند در اورد ، به سمت ا.ت رفت و خواست تا دستاش رو ببنده . ا.ت هم تا تونست جیغ زد و نزاشت ولی در اخر جکسون بود که بازی رو برد
ا.ت : نکن جکسون تروخدا نکن من...من...پریودم
*ا.ت ویو
وقتی گفتم پریودم دستشو به سمت پ.و.سیم برد و خواست ببینه که پد گذاشتم یا نه منم پاهامو تو خودم جمع کردم ولی...ولی دیگه آب از سرم گذشته بود یاد اون روز با جیمین افتادم که...
^ادامه دارد...^
جکسون : اینجا امریکاس کوچولو
ا.ت :چ...چی ؟
جکسون : اره بیبی گرل ، حالا اینارو بیخیال میای یکم خوش بگذرونیم ؟
ا.ت : چی میگی عوضی ها چیمیگی ؟
جکسون : نزار وحشی پیش برم و دختر خوبی باش
*ا.ت ویو
منظورشو فهمیده بودم ولی باید یکجوری دکش می کردم
ا.ت : چیکار می خوای باهام بکنی
جکسون : عه سکسی گرل من نمی دونه ؟
ا.ت : لعنتی من مال تو نیستم بفهم*داد
جکسون : خفه شو*عصبی
ا.ت : هه تو گفتی منم گفتم چشم ؟
جکسون : پس می خوای درد بکشی
ا.ت : چی میگی تو اه نرو رو مخم گوشیم کجاست ؟
جکسون : بیا
ا.ت : این گوشی من نیست گوشی خودمو بده
جکسون : از این به بعد این گوشی توعه ، الانم حق نداری باهاش کار کنی
ا.ت : چرا اونوقت ؟
جکسون : چون الان می خوام یکم توت بکوبم (مرتیکه چندششششششش)
ا.ت : برو بابا منم وایمیسم بر بر نگات می کنم
*ا.ت ویو
مث سگ ترسیده بودم ولی نباید جلوش کم میاوردم اگر تنونستم از دستش در برم میگم پریودم
جکسون : نمی تونی از دستم در بری کوچولو
جکسون پاشد و از توی پاتختی بغل تخت یک کمربند در اورد ، به سمت ا.ت رفت و خواست تا دستاش رو ببنده . ا.ت هم تا تونست جیغ زد و نزاشت ولی در اخر جکسون بود که بازی رو برد
ا.ت : نکن جکسون تروخدا نکن من...من...پریودم
*ا.ت ویو
وقتی گفتم پریودم دستشو به سمت پ.و.سیم برد و خواست ببینه که پد گذاشتم یا نه منم پاهامو تو خودم جمع کردم ولی...ولی دیگه آب از سرم گذشته بود یاد اون روز با جیمین افتادم که...
^ادامه دارد...^
۸.۰k
۱۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.