ات:پشت سر مرده اینطوری حرف نزن
ات:پشت سر مرده اینطوری حرف نزن
کوک:ات دو دقیقه گوش کن
ات:خفش چیو گوش کنم
کوک:بسه دیگه گفتم گوش کن( داد خیلی بلند )
ویو ات
با دادی که زد ترسیدم
ات:ب...گو
ویو من
کوک همچیز رو به ات میگه و ات میگه
ات: ای کاش نمیکشتیش
کوک:اگر نمیکشتمش الان من مرد...
با بغل کردن ات حرفش نصفه موند
کوکم محکم ات رو بغل کردو گفت
کوک: ات یه قولی بهم بده
ات:چه قولی
کوک:اینکه هیچوقت ترکم نکنی
ات:باشه ولی تو هم قول بده
خوب خوب برگردیم پیش جونگهو و لیا
لیاوجونگهو خیلی باهم خوب شده بودن یجورایی شبیه دوتا دوست صمیمی شدن
ویو لیا
داشتیم با جونگهو راجب علاقه هامون حرف میزدیم که گفت
جونگهو: لیا من ازت خوشم میاد میشه دوست دخترم بشی ( داداش تازه دودیقه است دیدیش😐🤌🏻)
لیا: ا....اره
یهو جونگهو لباشو گذاشت رولبم و شروع کرد به بوسیدنم
ات:کوککککک
کوک:چیشد
ات:لیاومیسو
کوک:اونا پیش بقیه ی گروگانان
ات:میشه برم پیششون
کوک:باهم میریم نمی خوام دوباره از دستت بدم
ات:باشه
کوک: ات صبر کن
ات:چیشد
کوک:لباستو عوض کن
ات:چرا
کوک:گفتم عوض کن خیلی بازه
ات:الان لباس از کجا بیارم
ویو ات
کوک امد سمتم دستاشو دور کمرم حلقه کردو کتش رو دور کمرم بست و اروم در گوشم گفت
کوک: بدن تو فقط مال منه منم نمی خوام کسی به اموالم نگاه کنه
ات:😁
وقتی رفتیم پیش گروگانو میسو رو دیدم داشت گریه میکرد گفت
میسو: ات لیا کجاست
ات:مگه پیش تو نبود
میسو:امد دنبال تو
ات:باشه عزیزم من میرم دنبال لیا تو هم همینجا باش
میسو:باشه
همه جا رو دنبال لیا گشتیم ولی نبود
ات:کوک یعنی رفته
کوک:فکر کنم وایسا دستشویی چی شاید رفته اونجا
ات:شاید بریم ببینیم اونجا هست یا نه
رفتیم و چیییی
ویو جونگهو
داشتم لیا رو میبوسیدم که یکی با داپ گفت
ات:چیییی
اون کوک بود با یه دختره یهو لیا گفت
لیا:ا....ات بخدا غلط کردم
جونهگو:کوک تو
کوک:زهر مار گفتم مراقب باشی یا عشق بازی کنی
ات:لیا اخه چرا با این
کوک: مگه چشه
ات: لیاقت لیا رو نداره
کوک: چییی اون دختره لیاقت جونگهو رو نداره
ات: هوی درست حرف بزنا اون اسمش لیا
کوک: اه واقعا من فکر میکردم اسمش...
لیا: بسه دیگه ات ببخشید نیومدم دنبالت ولی بخدا می خواستم با جونگهو بیام و اینکه جونگهو هم خیلی خوشگل هم جذاب من خیلی دوسش دارم تو رو خدا بزارباهاش باشم
جونگهو: کوک منم لیا رو خیلی دوست دارم بزار باهاش باشه
کوک و ات: خا باش
لیا:میسی
جونگهو: راستی کوک تو...
کوک: یه کلمه دیگه بگی میکشمت
ات و لیا: 😂😂
دوروز بعد
ویو ات
اون روز کوک همه ی گروگانارو ازاد کرد و منم اومدم پیش کوک اره دوباره ولی بهش قول دادم هیچوقت تنهاش بزارم و خوب من خیلی دوسش دارم ...........
تموم شد امیدوارم دوست داشته باشید💜راستی یچیزی
૮₍ ˃ ⤙ ˂ ₎ა
خیلی دوستون دارم 😁💜🫂🌉
کوک:ات دو دقیقه گوش کن
ات:خفش چیو گوش کنم
کوک:بسه دیگه گفتم گوش کن( داد خیلی بلند )
ویو ات
با دادی که زد ترسیدم
ات:ب...گو
ویو من
کوک همچیز رو به ات میگه و ات میگه
ات: ای کاش نمیکشتیش
کوک:اگر نمیکشتمش الان من مرد...
با بغل کردن ات حرفش نصفه موند
کوکم محکم ات رو بغل کردو گفت
کوک: ات یه قولی بهم بده
ات:چه قولی
کوک:اینکه هیچوقت ترکم نکنی
ات:باشه ولی تو هم قول بده
خوب خوب برگردیم پیش جونگهو و لیا
لیاوجونگهو خیلی باهم خوب شده بودن یجورایی شبیه دوتا دوست صمیمی شدن
ویو لیا
داشتیم با جونگهو راجب علاقه هامون حرف میزدیم که گفت
جونگهو: لیا من ازت خوشم میاد میشه دوست دخترم بشی ( داداش تازه دودیقه است دیدیش😐🤌🏻)
لیا: ا....اره
یهو جونگهو لباشو گذاشت رولبم و شروع کرد به بوسیدنم
ات:کوککککک
کوک:چیشد
ات:لیاومیسو
کوک:اونا پیش بقیه ی گروگانان
ات:میشه برم پیششون
کوک:باهم میریم نمی خوام دوباره از دستت بدم
ات:باشه
کوک: ات صبر کن
ات:چیشد
کوک:لباستو عوض کن
ات:چرا
کوک:گفتم عوض کن خیلی بازه
ات:الان لباس از کجا بیارم
ویو ات
کوک امد سمتم دستاشو دور کمرم حلقه کردو کتش رو دور کمرم بست و اروم در گوشم گفت
کوک: بدن تو فقط مال منه منم نمی خوام کسی به اموالم نگاه کنه
ات:😁
وقتی رفتیم پیش گروگانو میسو رو دیدم داشت گریه میکرد گفت
میسو: ات لیا کجاست
ات:مگه پیش تو نبود
میسو:امد دنبال تو
ات:باشه عزیزم من میرم دنبال لیا تو هم همینجا باش
میسو:باشه
همه جا رو دنبال لیا گشتیم ولی نبود
ات:کوک یعنی رفته
کوک:فکر کنم وایسا دستشویی چی شاید رفته اونجا
ات:شاید بریم ببینیم اونجا هست یا نه
رفتیم و چیییی
ویو جونگهو
داشتم لیا رو میبوسیدم که یکی با داپ گفت
ات:چیییی
اون کوک بود با یه دختره یهو لیا گفت
لیا:ا....ات بخدا غلط کردم
جونهگو:کوک تو
کوک:زهر مار گفتم مراقب باشی یا عشق بازی کنی
ات:لیا اخه چرا با این
کوک: مگه چشه
ات: لیاقت لیا رو نداره
کوک: چییی اون دختره لیاقت جونگهو رو نداره
ات: هوی درست حرف بزنا اون اسمش لیا
کوک: اه واقعا من فکر میکردم اسمش...
لیا: بسه دیگه ات ببخشید نیومدم دنبالت ولی بخدا می خواستم با جونگهو بیام و اینکه جونگهو هم خیلی خوشگل هم جذاب من خیلی دوسش دارم تو رو خدا بزارباهاش باشم
جونگهو: کوک منم لیا رو خیلی دوست دارم بزار باهاش باشه
کوک و ات: خا باش
لیا:میسی
جونگهو: راستی کوک تو...
کوک: یه کلمه دیگه بگی میکشمت
ات و لیا: 😂😂
دوروز بعد
ویو ات
اون روز کوک همه ی گروگانارو ازاد کرد و منم اومدم پیش کوک اره دوباره ولی بهش قول دادم هیچوقت تنهاش بزارم و خوب من خیلی دوسش دارم ...........
تموم شد امیدوارم دوست داشته باشید💜راستی یچیزی
૮₍ ˃ ⤙ ˂ ₎ა
خیلی دوستون دارم 😁💜🫂🌉
۶.۵k
۰۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.