فیک جونگکوک پارت ۲۳

ویو ساعت ۹ و نیم صبح:
جونگکوک:صبحت بخیر باشه قشنگم
ا/ت:صبح بخیر کوکی
جونگکوک:خوب خوابیدی؟
ا/ت:با تو اره
جونگکوک:راستی مامانبزرگت یه حیاط بزرگ داره نه؟
ا/ت:اره مگ ندیدی؟
جونگکوک:دیدم ولی همشو نه.باشه بیا بریم صبحونه بخوریم
ا/ت:اوکی
جونگکوک:خب بیا حاضر شیم و بریم.
جونگکوک مثل آداب و رسوم خودشون سلام میده(تعظیم میکنه):سلام
ا/ت از پشت به جونگکوک میزنه:اینجا از این کارا نداریم
جونگکوک:ای وای یادم رفت
ا/ت:چرا پیرسینگ هاتو در نیاوردی ؟؟؟
جونگکوک:خاک بر سرم.مامانبزرگت گیر میده به من؟
ا/ت:نه خب فقط برای احتیاط
جونگکوک:باشه حالا بعدا در میارم
مامانبزرگ ا/ت و بقیه داشتن میخوردن
ا/ت:مامانبزرگ چرا اینقدر زود؟
مامانبزرگ ا/ت:بابا ساعت ۱۰ عه خیلییی دیره
ا/ت:دیر؟ماتو کره ۱۱ میخوریم.
مادربزرگ ا/ت:خب بیاین بشینین.
جونگکوک:ا/ت این چیه که شبیه پنیره؟
ا/ت:تو فارسی بهش میگیم سرشیر.اما تو ترکی میگیم گِیماخ
جونگکوک به کره ای میگه:وای عشق خفنم خیلی بامزه میگی
ا/ت:چرا کره ای گفتی؟
جونگکوک بازم به کره ای:چون توش گفتم عشقم
ا/ت:باشه😂
صبحانه رو خوردین
صدای زنگ در اومد
جونگکوک:بابا اینجا هر نیم ساعت یه بار مهمون میاد.
ا/ت:بخاطر همون باید همیشه تمیز و مرتب باشی تو این خونه
جونگکوک:اره به خدا
ا/ت:نگا کن این پسرو میبینی؟
جونگکوک:اره
ا/ت:یه بار تو ۱۰ سالکی وقتی اونم ۸ سالش بود به زور منو بوس کرد
جونگکوک:چیییی؟؟؟به زور؟؟؟
ا/ت:اره
جونگکوک:عجب پسری بود.(از شونه های ا/ت گرفت)
پایان پارت ۲۳
امیدوارم خوشتون اومده باشه
شرایط برای پارت بعد ۱۵ لایک