رقص دوست نداشت
رقص دوست نداشت
یا شایدم نگه داشته بودش برای یه روز خاص
اما اون روز دستمو گرفت و اروم با ریتم آهنگ تکون میخورد
یه تانگوی اروم
مهم نبود لباس مجلسی گرون تنمون نبود
یا تو یه خونه نقلی حیاط دار با درخت انگور استیجاری بودیم
چشمامو باز نمیکردم که با دیدن گچ ریخته دیوار این صحنه خراب نشه
میخواستم حس کنم رو یه استیج بزرگم
دستام دور گردنت و نزدیک بهت میچرخم
تو دستات پیچ میخورم
نمیخواستم این لحظه تمام شه
من رقص بلد نبودم
فقط پامو تکون میدادم
اما نمیخواستم وانمود کنم بلد نیستم
میخواستم پشیمون نشی از اینکه این کارت طلایی بهم دادی
که باهام برقصی
که هم گام بشی باهام
دست تو دست
نفس هات ب صورتم بخوره
و با یه بوسه لب های داغت رو
بهم بچسبونی
انگار که مهر پایانه
حکم ثبت یه خاطره تا ابد توی ذهنت
تو فشارم میدادی ک یادم بمونه
توی ذهنم
مهم نبود چی تنمون بود یا کجا بودیم
انگار وسط بهشت بودم
با لباس های حریر
و تو نهایت ارزوی من بودی
یا شایدم نگه داشته بودش برای یه روز خاص
اما اون روز دستمو گرفت و اروم با ریتم آهنگ تکون میخورد
یه تانگوی اروم
مهم نبود لباس مجلسی گرون تنمون نبود
یا تو یه خونه نقلی حیاط دار با درخت انگور استیجاری بودیم
چشمامو باز نمیکردم که با دیدن گچ ریخته دیوار این صحنه خراب نشه
میخواستم حس کنم رو یه استیج بزرگم
دستام دور گردنت و نزدیک بهت میچرخم
تو دستات پیچ میخورم
نمیخواستم این لحظه تمام شه
من رقص بلد نبودم
فقط پامو تکون میدادم
اما نمیخواستم وانمود کنم بلد نیستم
میخواستم پشیمون نشی از اینکه این کارت طلایی بهم دادی
که باهام برقصی
که هم گام بشی باهام
دست تو دست
نفس هات ب صورتم بخوره
و با یه بوسه لب های داغت رو
بهم بچسبونی
انگار که مهر پایانه
حکم ثبت یه خاطره تا ابد توی ذهنت
تو فشارم میدادی ک یادم بمونه
توی ذهنم
مهم نبود چی تنمون بود یا کجا بودیم
انگار وسط بهشت بودم
با لباس های حریر
و تو نهایت ارزوی من بودی
۱۴.۶k
۳۰ خرداد ۱۴۰۳