پارت ۳۰
پارت ۳۰
سوآه ویو
نمیدونم چرا اچا همچین حرفی زد شاید بخاطر اینه ک تهیونگ تازگیا خیلی بهش توجه نمیکنه نه فقط ب اچا بلکه حتی ب من رفتارش عجیب شده میاد خونه بدون هیچ حرفی میره میخوابه حتی شامم نمیخوره درک نمیکنم شاید کارش زیاد شده نمیدونم واقعا نمیدونم
ساعت ۸ شب بود منم داشتم غذا درست میکردم دوکبوکی غذای مورد علاقه تهیونگ کارم تموم شده بود اچا هم تو اتاقش داشت بازی میکرد اچا خیلی با استعداد و باهوشه خیلی وقتا چیزایی میگه ک من تاحالا حتی نشنیده بودم
کارم تموم شد رفتم تو اتاقش تا صداش کنم برای شام
تق تق( صدای در خیر سرم🤣)
=بله؟
+مامانی بیام تو؟
= آله
رفتم داخل
+دخترم شام حاضره بیا بریم تا بابایی هم بیاد باشه؟
=باجه
رفتیم پایین منتظر موندیم تا تهیونگ هم بیاد صدای در اومد اچا ذوق کرد رفتم درو باز کردم خودش بود
+سلام خوش اومدی(لبخند گرم
_سلام(خسته
+بیا شام حاضره
_گرسنه نیستم(خسته
=شلاممم باباییییی
_سلام(خسته
=بابایی خولاکی گلفتی؟
_نه کار داشتم نتونستم
=باجه میشه فردا بگیری؟
_ببینم چی میشه برو اونور خستم(سرد
دیدم اچا سرشو انداخت پایین این یعنی بغض داره و نمیخواد ما متوجه بشیم خیلی عصبی شدم این چشه
+تهیونگ چته؟
_خستم(سرد
+ یعنی چی؟ مگه فقط تو کار میکنی؟
_سوآه گیر نده حال تو یکیو ندارم( سرد
+چی؟
_همین ک شندی(داد
+چته ها؟ چتهههه صب زود میری شب دیر میای سرد شدی با بچت اینجوری رفتار میکنی با من سرد رفتار میکنی هروقت میای بدون هیچ حرفی میری میخوابی شام نمیخوری داری با کدوم عوضی ای میگردی ک زنو بچت یادت رفتههههه؟( داد و گریه
_ببند دهنتووووووو( عربده
+عو.....
_(سیلی زد)
+(شکه
= بشههههههههههههه ( گریه و جیغ
اصلا حواسم ب اچا نبود برگشتم سمتش دیدم ی گوشه نشسته دستشو گذاشته رو گوشش و گریه میکنه منم با گریه دویدم سمتش و محکم بغلش کردم تهیونگ هنوز تو شک بود داشت به منو اچا نگاه میکرد
+ببخشید مامان ببخشید عزیزم گریه نکن آروم باش مامانی غلط کردم غلط کردم ببخشید(گریه و نفس نفس)
تهیونگ وقتی متوجه اوضاع شد دوید سمتمون میخواست منو اچا رو بغلش بگیره ک ازش دور شدم با چشمای درشت نگاهم کرد
_سوآه ب..بین
+خفه شو فقط خفه شو ( آروم
=هیق هیق
_بابایی ببخشید من غلط کردم میشه منو ببخشی میای بغلم قول میدم فردا برات ی عالمه خوراکی بگیرم
=م..یترسم
_از من؟
=آله
_ببخشید بابا قول میدم دیگه تکرار نشه بیا بغلم
=باجه
اچا رف بغل تهیونگ منم حالت تهوع داشتم قلبمم درد میکرد با قرص بهتر شده بود ولی الان خیلی درد داره سر گیجه داشتم تحمل اونجا برام سخت بود ب کمک دیوار پاشدم رفتم تو اتاق درو محکم بستم نشستم رو تخت قرصمو خوردم و شقیقه هامو ماساژ دادم تا شاید یکم درست شه
تهیونگ ویو
ادامه دارد....
سوآه ویو
نمیدونم چرا اچا همچین حرفی زد شاید بخاطر اینه ک تهیونگ تازگیا خیلی بهش توجه نمیکنه نه فقط ب اچا بلکه حتی ب من رفتارش عجیب شده میاد خونه بدون هیچ حرفی میره میخوابه حتی شامم نمیخوره درک نمیکنم شاید کارش زیاد شده نمیدونم واقعا نمیدونم
ساعت ۸ شب بود منم داشتم غذا درست میکردم دوکبوکی غذای مورد علاقه تهیونگ کارم تموم شده بود اچا هم تو اتاقش داشت بازی میکرد اچا خیلی با استعداد و باهوشه خیلی وقتا چیزایی میگه ک من تاحالا حتی نشنیده بودم
کارم تموم شد رفتم تو اتاقش تا صداش کنم برای شام
تق تق( صدای در خیر سرم🤣)
=بله؟
+مامانی بیام تو؟
= آله
رفتم داخل
+دخترم شام حاضره بیا بریم تا بابایی هم بیاد باشه؟
=باجه
رفتیم پایین منتظر موندیم تا تهیونگ هم بیاد صدای در اومد اچا ذوق کرد رفتم درو باز کردم خودش بود
+سلام خوش اومدی(لبخند گرم
_سلام(خسته
+بیا شام حاضره
_گرسنه نیستم(خسته
=شلاممم باباییییی
_سلام(خسته
=بابایی خولاکی گلفتی؟
_نه کار داشتم نتونستم
=باجه میشه فردا بگیری؟
_ببینم چی میشه برو اونور خستم(سرد
دیدم اچا سرشو انداخت پایین این یعنی بغض داره و نمیخواد ما متوجه بشیم خیلی عصبی شدم این چشه
+تهیونگ چته؟
_خستم(سرد
+ یعنی چی؟ مگه فقط تو کار میکنی؟
_سوآه گیر نده حال تو یکیو ندارم( سرد
+چی؟
_همین ک شندی(داد
+چته ها؟ چتهههه صب زود میری شب دیر میای سرد شدی با بچت اینجوری رفتار میکنی با من سرد رفتار میکنی هروقت میای بدون هیچ حرفی میری میخوابی شام نمیخوری داری با کدوم عوضی ای میگردی ک زنو بچت یادت رفتههههه؟( داد و گریه
_ببند دهنتووووووو( عربده
+عو.....
_(سیلی زد)
+(شکه
= بشههههههههههههه ( گریه و جیغ
اصلا حواسم ب اچا نبود برگشتم سمتش دیدم ی گوشه نشسته دستشو گذاشته رو گوشش و گریه میکنه منم با گریه دویدم سمتش و محکم بغلش کردم تهیونگ هنوز تو شک بود داشت به منو اچا نگاه میکرد
+ببخشید مامان ببخشید عزیزم گریه نکن آروم باش مامانی غلط کردم غلط کردم ببخشید(گریه و نفس نفس)
تهیونگ وقتی متوجه اوضاع شد دوید سمتمون میخواست منو اچا رو بغلش بگیره ک ازش دور شدم با چشمای درشت نگاهم کرد
_سوآه ب..بین
+خفه شو فقط خفه شو ( آروم
=هیق هیق
_بابایی ببخشید من غلط کردم میشه منو ببخشی میای بغلم قول میدم فردا برات ی عالمه خوراکی بگیرم
=م..یترسم
_از من؟
=آله
_ببخشید بابا قول میدم دیگه تکرار نشه بیا بغلم
=باجه
اچا رف بغل تهیونگ منم حالت تهوع داشتم قلبمم درد میکرد با قرص بهتر شده بود ولی الان خیلی درد داره سر گیجه داشتم تحمل اونجا برام سخت بود ب کمک دیوار پاشدم رفتم تو اتاق درو محکم بستم نشستم رو تخت قرصمو خوردم و شقیقه هامو ماساژ دادم تا شاید یکم درست شه
تهیونگ ویو
ادامه دارد....
۹۵۷
۱۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.