Part : ۷
Part : ۷ 《بال های سیاه》
صدا های گنگی در سرش می شنید...
سردرد و گلودرد وحشتناک و غیر قابل انکاری داشت...
به سختی پلک هایش را ازهم فاصله داد تا ببیند این صداهای گنگ از کجا می آید...
فرشته ی درمانگر و پدر و مادرش را دید...پدر و مادرش مثل همیشه نگران دختر سر به هوایشان بودند و داشتند با نگرانی در مورد وضع دختر با فرشته ی درمانگر حرف می زدند...گمان می کردند دختر ماده ای سمی خورده باشد که چند روز کاملا بیهوش بوده...اما خون جاری از دهن دختر آنها را وادار می کرد فکر های دیگری از سر به هوایی های دخترشان در سر بپرورانند...
اما پدر و مادرش هرگز فکر نمی کردند که دخترشان با آتش عشق بازی کرده باشد...آن هم آتشی از خوده جهنم...آتش عشق یک شیطان دخترشان را به این روز انداخته بود...
به نظرش صدای درمانگر خیلی بلند بود این باعث میشد بخواهد از صدایه بلند در سرش جیغ بکشد:
[ انگار دلیل بیهوشی چند روزه ی دخترتون آسیب رسیدن به قلبش باشه... راستش اگه بخوام حقیقت رو بهتون بگم خیلی کم پیش میاد که فرشته ای دچار این نوع آسیب شه و هنوز درمانی برای این ناراحتی که انگار از روح فرشته گونه اش هم نشأت میگیره وجود نداره...ما درمانگر ها فقط میتونیم آسیب هایی که به جسم فرشته ها وارد میشه رو درمان کنیم و متاسفانه محدودیت قدرت درمانگر ها هم در مداوا کردن مشکلات روحیه..چون به ندرت پیش میاد فرشته ای در بهشت اون هم وقتی تمام افراد بهشت باهاش مهربونن و مراقب روحش هستن تا صدمه ای بهش وارد نشه دچار این آسیب شه...تنها چیزی که میتونه باعث این آسیب شه رفتن به جهنمه.. و البته تنها کسایی هم که میتونن این آسیب رو بهش بزنن شیاطین هستن...
خب دلیل خون ریزیه گلوش ههم به خاطر اینه که احتمالا با صدای بلندی فریاد یا جیغ زده و این باعث آسیب به حنجره اش شده و احتمالا نمیتونه تا یه مدتی حرف بزنه...
باید بهش زمان بدین و تویه این مدت باید به خوبی از جسم و روح و گلوی آسیب دیده اش مراقبت کنین...الان هم چند تا دمنوش برای گلوش درست میکنم تا حالش رو بهتر کنه
صدا های گنگی در سرش می شنید...
سردرد و گلودرد وحشتناک و غیر قابل انکاری داشت...
به سختی پلک هایش را ازهم فاصله داد تا ببیند این صداهای گنگ از کجا می آید...
فرشته ی درمانگر و پدر و مادرش را دید...پدر و مادرش مثل همیشه نگران دختر سر به هوایشان بودند و داشتند با نگرانی در مورد وضع دختر با فرشته ی درمانگر حرف می زدند...گمان می کردند دختر ماده ای سمی خورده باشد که چند روز کاملا بیهوش بوده...اما خون جاری از دهن دختر آنها را وادار می کرد فکر های دیگری از سر به هوایی های دخترشان در سر بپرورانند...
اما پدر و مادرش هرگز فکر نمی کردند که دخترشان با آتش عشق بازی کرده باشد...آن هم آتشی از خوده جهنم...آتش عشق یک شیطان دخترشان را به این روز انداخته بود...
به نظرش صدای درمانگر خیلی بلند بود این باعث میشد بخواهد از صدایه بلند در سرش جیغ بکشد:
[ انگار دلیل بیهوشی چند روزه ی دخترتون آسیب رسیدن به قلبش باشه... راستش اگه بخوام حقیقت رو بهتون بگم خیلی کم پیش میاد که فرشته ای دچار این نوع آسیب شه و هنوز درمانی برای این ناراحتی که انگار از روح فرشته گونه اش هم نشأت میگیره وجود نداره...ما درمانگر ها فقط میتونیم آسیب هایی که به جسم فرشته ها وارد میشه رو درمان کنیم و متاسفانه محدودیت قدرت درمانگر ها هم در مداوا کردن مشکلات روحیه..چون به ندرت پیش میاد فرشته ای در بهشت اون هم وقتی تمام افراد بهشت باهاش مهربونن و مراقب روحش هستن تا صدمه ای بهش وارد نشه دچار این آسیب شه...تنها چیزی که میتونه باعث این آسیب شه رفتن به جهنمه.. و البته تنها کسایی هم که میتونن این آسیب رو بهش بزنن شیاطین هستن...
خب دلیل خون ریزیه گلوش ههم به خاطر اینه که احتمالا با صدای بلندی فریاد یا جیغ زده و این باعث آسیب به حنجره اش شده و احتمالا نمیتونه تا یه مدتی حرف بزنه...
باید بهش زمان بدین و تویه این مدت باید به خوبی از جسم و روح و گلوی آسیب دیده اش مراقبت کنین...الان هم چند تا دمنوش برای گلوش درست میکنم تا حالش رو بهتر کنه
۴.۱k
۱۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.