[پارت یازده]
[پارت یازده]
ا/ت: مرض
سونگمین: تو دهنت
ا/ت: گوشات
سونگمین : بس کن وگرنه ب جاهای بد کشیده میشه
ا/ت: اوه اوه
سونگمین : خب شوخی بزاریم کنار برو لباساتو عوض کن الان سرما میخوری
رفتم لباسامو عوض کردم و نشستم رو تختم یهو سونگمین اومد تو اتاق
سونگمین: اجی من گرسنمه چیزی نیست بخورم
ا/ت: ن والا
سونگمین : میایی باهم بریم چیز بخریم
ا/ت:اره
سونگمین: خب بدو بیا تا بریم چیز میز بخریم فقط زود باش ک دارم از گرسنگی میمیرم
ا/ت: باشه باشه
ا/ت: خب من آمادم بریم
سونگمین: بریم
رفتم پایین ک جیمین و تهیونگ و دیدم ک دارن میان سمت ما
تهیونگ: سلام ا/ت
جیمین: سلام ا/ت
سونگمین: آجی اینا کین
ا/ت: دوستام
ا/ت: تهیونگ اینجا چیکار می کنی
سونگین: تهیونگ دوس پسرته؟؟؟؟؟؟؟
ا/ت: نههه
تهیونگ: تو خودت کی هستی
سونگمین: من داداششم
تهیونگ: چی ا/ت داداش دارههههه
جیمین : ا/ت داداش داری؟؟؟؟؟؟؟
ا/ت: اره دارم
تهیونگ: مگه نگفتی تک فرزندی
سونگمین: ببخشید ولی تو رو چ حسابی داری ازش بازجویی می کنی
تهیونگ با این حرف سونگمین ساکت شد
سونگمین: ا/ت بیا بریم دارم میمیرم از گرسنگی
ا/ت: باشه خدافز بچه ها بعدن براتون توضیح میدم
بد از این ک کلی ازشون دور شدیم سونگمین گفت
سونگمین: ا/ت اون پسره تهیونگ انگار ی حسی بهت داره
ا/ت: چرا اینقدر چرت میگی
سونگمین: خو راست میگم
سونگمین: اووو ا/ت ی رستوران اینجاستتت بیا بریم ک من دیگه تاقت ندارم
ا/ت: وای منممم
رفتیم داخل دوتا پیتزا سفارش دادیم رستوران خیلی خوبی بود
سونگمین: وای این رستوران چقدر خوبه
ا/ت: اره تا الان نیومده بودم اینجا
سونگمین: ا/ت تو چرا هیچ وقت نیومدی بوسان
ا/ت: چون دلم نخواست بیومدم چیکار وقتی مامان التماس میکرد ک از بوسان برم
سونگمین: چرا التماس میکرد ک از بوسان میری
ا/ت: نمی دونم شاید بخاطر این باشه ک اصلا دوسم نداشت
سونگمین: چرا دوست نداشت
ا/ت: شاید بخاطر این باشه بچی ایده آلش نبودم
سونگمین: چرا نبودی
ا/ت: وای من بگم چی برو ازش بپرس اه چقدر سوال می پرسی غذاتو بخور حرف نزن
سونگمین: باشه اومد ازش میپرسم
ا/ت: افرینم منم میخواد بدونم چرا بچی ک میخواست نبودم
سونگمین: ا/ت مامانو دوس داری ن چون من حتا خودمم دوس ندارم
ا/ت: مرض
سونگمین: تو دهنت
ا/ت: گوشات
سونگمین : بس کن وگرنه ب جاهای بد کشیده میشه
ا/ت: اوه اوه
سونگمین : خب شوخی بزاریم کنار برو لباساتو عوض کن الان سرما میخوری
رفتم لباسامو عوض کردم و نشستم رو تختم یهو سونگمین اومد تو اتاق
سونگمین: اجی من گرسنمه چیزی نیست بخورم
ا/ت: ن والا
سونگمین : میایی باهم بریم چیز بخریم
ا/ت:اره
سونگمین: خب بدو بیا تا بریم چیز میز بخریم فقط زود باش ک دارم از گرسنگی میمیرم
ا/ت: باشه باشه
ا/ت: خب من آمادم بریم
سونگمین: بریم
رفتم پایین ک جیمین و تهیونگ و دیدم ک دارن میان سمت ما
تهیونگ: سلام ا/ت
جیمین: سلام ا/ت
سونگمین: آجی اینا کین
ا/ت: دوستام
ا/ت: تهیونگ اینجا چیکار می کنی
سونگین: تهیونگ دوس پسرته؟؟؟؟؟؟؟
ا/ت: نههه
تهیونگ: تو خودت کی هستی
سونگمین: من داداششم
تهیونگ: چی ا/ت داداش دارههههه
جیمین : ا/ت داداش داری؟؟؟؟؟؟؟
ا/ت: اره دارم
تهیونگ: مگه نگفتی تک فرزندی
سونگمین: ببخشید ولی تو رو چ حسابی داری ازش بازجویی می کنی
تهیونگ با این حرف سونگمین ساکت شد
سونگمین: ا/ت بیا بریم دارم میمیرم از گرسنگی
ا/ت: باشه خدافز بچه ها بعدن براتون توضیح میدم
بد از این ک کلی ازشون دور شدیم سونگمین گفت
سونگمین: ا/ت اون پسره تهیونگ انگار ی حسی بهت داره
ا/ت: چرا اینقدر چرت میگی
سونگمین: خو راست میگم
سونگمین: اووو ا/ت ی رستوران اینجاستتت بیا بریم ک من دیگه تاقت ندارم
ا/ت: وای منممم
رفتیم داخل دوتا پیتزا سفارش دادیم رستوران خیلی خوبی بود
سونگمین: وای این رستوران چقدر خوبه
ا/ت: اره تا الان نیومده بودم اینجا
سونگمین: ا/ت تو چرا هیچ وقت نیومدی بوسان
ا/ت: چون دلم نخواست بیومدم چیکار وقتی مامان التماس میکرد ک از بوسان برم
سونگمین: چرا التماس میکرد ک از بوسان میری
ا/ت: نمی دونم شاید بخاطر این باشه ک اصلا دوسم نداشت
سونگمین: چرا دوست نداشت
ا/ت: شاید بخاطر این باشه بچی ایده آلش نبودم
سونگمین: چرا نبودی
ا/ت: وای من بگم چی برو ازش بپرس اه چقدر سوال می پرسی غذاتو بخور حرف نزن
سونگمین: باشه اومد ازش میپرسم
ا/ت: افرینم منم میخواد بدونم چرا بچی ک میخواست نبودم
سونگمین: ا/ت مامانو دوس داری ن چون من حتا خودمم دوس ندارم
۲۹۵.۵k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.