خوب خاب دیگمممممم

خوب خاب دیگمممممم
از این خاب میشه فیلم ساخت😂
منو دیانا و ارسلان و متین و نیکا با چند تا بچه (بچه های کوچیک و قد و نیم قد از سنین مختلف بودن😂💔) که منم اون بچه هارو نمیشناختم داشتیم تو جنگل یچزایی رو دنبالش میکردیم یا جمع میکردیم (یادم نمیاد چون خاب قدیمیه) فک کنم چوبی چیزی بود که یدفعه یه موجود بزرگ و عظیم الجسه اومد سمتمون مام دودیم رفتیم تو یه کلبه که سمت چپ بود و سقفش کوتاه بود و کلا یه چصه جا داشت😃 البته فقط منو اردیا و متینیکا رسیدیم اونجا بچه ها مونده بودن
من برگشتم گفتم: پس بچه هااااا چیییی باید نجاتشون بدیم و اینا
و منو متینیکاردیا شروع کردیم نقشه کشیدن واسه نجات دادنشون و شکست موجود😃
اصن خیلی خابای قشنگو پرمفهومی دارم😂💔
و اینکه استایل متینیکاردیا هم استایلای قدیمیشون بود یعنی اون زمانا که دیانا موهاش کوتاه و ابی بود