باران خونP8 S2
ویو ا/ت
چیزی رو که دیدم باور نمیکردم نامجون در حال بوسیدن اون دختره بود دستام لرزش گرفت بود و کیف رو پرت کردم سمت شیشه که با برخورد و ایجاد صداش و ترک خوردن شیشه ،چپه شدن غذا ها توجهشون جمع شد به سمت بیرون و منم سریع از اون طبقه حارج شدم و به سمت اسانسور رفتم و تز شرکت خارج شدم {اسلاید دو اون صحنه هه گشتم پیدا کردم مطابقت داشته باشه}
ویو نامجون
تازه از دادگاه به شرکت برگشته بودم ماشین رو پارک کردم که متوجه شدم ا/ت با چشمای اشکی سوار ماشینش شد و رفت با خودم فکر کردم حتما خطای دید بوده رفتم تو شرکت به طبقه بالا رفتم داشتم به سمت دفترم میرفتم که متوجه ترک خوردن شیشه اتاق پرونده ها شده اونجا قبلا دفترم بود ولی چون کوچیک بود عوضش کردم
کیفی که همیشه وقتی وسیله زیاد داشت بر میداشت و دوکبوکی و نودل های چپه شده روی زمین و شیشه ویسکی مورد علاقم که شکسته شده بود متوجه شدم واقعا ا/ت اینجا بوده کیف رو برداشتم و به خدمه گفتم زمین رو تمیز کنن وبه هواسا گفتم شیشه اتاق رو تا 12 ساعت دیگه عوض کنن و خودم سرع به خونه رفتم
چیزی رو که دیدم باور نمیکردم نامجون در حال بوسیدن اون دختره بود دستام لرزش گرفت بود و کیف رو پرت کردم سمت شیشه که با برخورد و ایجاد صداش و ترک خوردن شیشه ،چپه شدن غذا ها توجهشون جمع شد به سمت بیرون و منم سریع از اون طبقه حارج شدم و به سمت اسانسور رفتم و تز شرکت خارج شدم {اسلاید دو اون صحنه هه گشتم پیدا کردم مطابقت داشته باشه}
ویو نامجون
تازه از دادگاه به شرکت برگشته بودم ماشین رو پارک کردم که متوجه شدم ا/ت با چشمای اشکی سوار ماشینش شد و رفت با خودم فکر کردم حتما خطای دید بوده رفتم تو شرکت به طبقه بالا رفتم داشتم به سمت دفترم میرفتم که متوجه ترک خوردن شیشه اتاق پرونده ها شده اونجا قبلا دفترم بود ولی چون کوچیک بود عوضش کردم
کیفی که همیشه وقتی وسیله زیاد داشت بر میداشت و دوکبوکی و نودل های چپه شده روی زمین و شیشه ویسکی مورد علاقم که شکسته شده بود متوجه شدم واقعا ا/ت اینجا بوده کیف رو برداشتم و به خدمه گفتم زمین رو تمیز کنن وبه هواسا گفتم شیشه اتاق رو تا 12 ساعت دیگه عوض کنن و خودم سرع به خونه رفتم
۵۶۰
۲۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.