وقتی حسودی میکنی …
وقتی حسودی میکنی …
ساعت ۴ بعد از ظهر بود و لینو برای مهمونیه خانوادگی ک دعوت بودین حموم بود و تو ام داشتی دنباله یک لباس مناسب برای مهمونی میگشتی .. چون اولین دیدارت با خانواده لینو بود باید خیلی خوب ب نظر میرسیدی « البته از قبل مامان بابای لینو رو دیده بودی الان قرار بود با کله خانوادهشون رو ب رو بشی »
پس بهترین لباست رو ورداشتی و پوشیدی .. به سمت میز آرایشت رفتی و شرو کردی ب میکاپ کردن …
« پرش زمانی به مهمونی »
« توجه داشته باشین که مهمونی ی جایی مث تالار بوده »
سر میز نشسته بودین ک دختر خاله لینو میاد و رو صندلی کنار لینو ک خالیه میشینه .. چون میدونستی دختر خالش ب لینو حس داره فهمیدی ک باید حواستو جمع کنی تا خیلی بهش نزدیک نشه
* اوپا خیلی وقته ندیدمت خیلی دلم برات تنگ شده بود
+ اون وقت کی گفته لینو اوپای تو عه ؟
* معلومه ک اوپای منه .. من همیشه بهش میگم اوپا و اونم جواب میده
« لینو رو بغل میکنه و تو ک میبینی لینو هیچ ری اکشنی نشون نمیده عصبی میشی و جوری ک فق خودش بشنوه میگی »
+ آقای لی با دختر خالتون خوش باشین .. من میرم خونه
لینو دستتو میگره و مینشونتت رو پاهاش
_ اوه بیبی گرله من حسودیش شده ؟
+ اصلنم ولم کن میخام برم خونه
_ بیبی من فقط ماله توام پس الکی حرص نخور چون اونی ک باید حسودی کنه تو نیستی
و آروم و نرم شرو میکنه ب بوسیدنت
……The and
ساعت ۴ بعد از ظهر بود و لینو برای مهمونیه خانوادگی ک دعوت بودین حموم بود و تو ام داشتی دنباله یک لباس مناسب برای مهمونی میگشتی .. چون اولین دیدارت با خانواده لینو بود باید خیلی خوب ب نظر میرسیدی « البته از قبل مامان بابای لینو رو دیده بودی الان قرار بود با کله خانوادهشون رو ب رو بشی »
پس بهترین لباست رو ورداشتی و پوشیدی .. به سمت میز آرایشت رفتی و شرو کردی ب میکاپ کردن …
« پرش زمانی به مهمونی »
« توجه داشته باشین که مهمونی ی جایی مث تالار بوده »
سر میز نشسته بودین ک دختر خاله لینو میاد و رو صندلی کنار لینو ک خالیه میشینه .. چون میدونستی دختر خالش ب لینو حس داره فهمیدی ک باید حواستو جمع کنی تا خیلی بهش نزدیک نشه
* اوپا خیلی وقته ندیدمت خیلی دلم برات تنگ شده بود
+ اون وقت کی گفته لینو اوپای تو عه ؟
* معلومه ک اوپای منه .. من همیشه بهش میگم اوپا و اونم جواب میده
« لینو رو بغل میکنه و تو ک میبینی لینو هیچ ری اکشنی نشون نمیده عصبی میشی و جوری ک فق خودش بشنوه میگی »
+ آقای لی با دختر خالتون خوش باشین .. من میرم خونه
لینو دستتو میگره و مینشونتت رو پاهاش
_ اوه بیبی گرله من حسودیش شده ؟
+ اصلنم ولم کن میخام برم خونه
_ بیبی من فقط ماله توام پس الکی حرص نخور چون اونی ک باید حسودی کنه تو نیستی
و آروم و نرم شرو میکنه ب بوسیدنت
……The and
۶.۹k
۱۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.