من میتونم

#من_میتونم

ویو ات
.
.
آییی دلم درد میکنه.
نه نکنه. وای نههه
با دو رفتم سمت دستشویی.
وااای نههه.
مهمون هر ماهم اومد🩲🩸
یه پ.د گذاشتم و اومدم بیرون ساعت ۹:۰۰ بود.
یه لباس دارک و تامبوی انتخاب کردم.
پوشیدم و یه آرایش که به لباسم بیاد کردم.
به ساعت نگاه کردم ۹:۲۸ بود.
چقد به موقع.
رفتم پایین و با قامت رشید جونگکوک مواجه شدم.
یه لباس خفن و دارک پوشیده بود.
+سلام ارباب.
_آماده ای.
چه به موقع.
+ممنون.
_ات داریم میریم گاراج.
اونجا هم دستایه من جمع میشن و نقشه میکشن.
اونجا برای تو چند تا قانون داره‌.
۱ اونجا تو دوست دختر منی.
۲ مثل یه مافیا رفتار میکنی خشن_سرد_بی روح.
۳ هر کاری گفتم انجام میدی.
۴ منو اونجا ارباب_جونگکوک_کوک صدا نمیکنی. منو اونجا ددی صدا میکنی.
۵ نه نداریم.
+حتما باید بگم ددی؟
_آره عاها یچیزه دیگه هم هست.
از این به بعد منو تو دوستیم.
+چشم.ددی
من واقعا با گفتن ددی مشکل دارم.
نمیشه همون کوک صدات کنم.
_چرا باید مشکل داشته باشی؟
+چون شما. ارباب منید.
من نباید به شما بگم ددی.
_دیگه اربابت نیستم.
دوستتم.
ببین از الان به بعد تو امارت زندگی میکنی نیازی هم نیست که کاری کنی.
فقط هرجا من میرم تو هم میای حقوقتم سر جاشه.
+چشم‌.ددی
___________________\حمایت/___________________