"شیرینم"p14
سمت نور حرکت کرد
قصر!!
چقدر راه رفته بود که به شهر برگشته بود؟ خودش هم نمیدونست؟ سعی کرد یواشکی بره داخل که...
سرباز : هی تو! کجا میری؟؟؟
تهیونگ سعی کرد بدوعه ولی با درد شدیدی داخل پاش روی زمین افتاد.
سرباز ها گرفتنش و برد پیش پادشاه.
چشم هاش تار میدیدن ولی اون!!؟؟
جونگ کوک بود!!!!
جونگ کوک با دیدن تهیونگ لحظه ای ترسید.
از این که نکنه امگا ی شیرین و دوست داشتنیش بخواد با دونستن این که اون پادشاهه بخواد تنهاش بزاره.
سرباز تهیونگ و هل داد تا به جلو بره ولی تهیونگ به خاطر خون زیادی که از دست داده بود سرش کیج رفت و محکم به زمین برخورد کرد.
-تهیونگگگگ
جونگ کوک رفت رو به روی سرباز و با بیشترین زورش سیلی ای به سرباز زد.
- معلوم هست چه غلطی میکنیییی
سرباز : پ.. پ... پادش....پادشاه لطفا منو ببخشین
که یهو...
ادامه دارد...
قصر!!
چقدر راه رفته بود که به شهر برگشته بود؟ خودش هم نمیدونست؟ سعی کرد یواشکی بره داخل که...
سرباز : هی تو! کجا میری؟؟؟
تهیونگ سعی کرد بدوعه ولی با درد شدیدی داخل پاش روی زمین افتاد.
سرباز ها گرفتنش و برد پیش پادشاه.
چشم هاش تار میدیدن ولی اون!!؟؟
جونگ کوک بود!!!!
جونگ کوک با دیدن تهیونگ لحظه ای ترسید.
از این که نکنه امگا ی شیرین و دوست داشتنیش بخواد با دونستن این که اون پادشاهه بخواد تنهاش بزاره.
سرباز تهیونگ و هل داد تا به جلو بره ولی تهیونگ به خاطر خون زیادی که از دست داده بود سرش کیج رفت و محکم به زمین برخورد کرد.
-تهیونگگگگ
جونگ کوک رفت رو به روی سرباز و با بیشترین زورش سیلی ای به سرباز زد.
- معلوم هست چه غلطی میکنیییی
سرباز : پ.. پ... پادش....پادشاه لطفا منو ببخشین
که یهو...
ادامه دارد...
۳.۰k
۱۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.