فیک وضعیت سیاه و سفید پارت ۱۴🍷
از زبان الکس
ات بغل کردم سریع بردم تو ماشین خودم گاز دادم ببرمش یک جا دست کسی بهش ترسه
از زبان تهیونگ
چون صبح پاشدم مست بودم اصلا کامل نمی فهمیدم چی شد
وقتی تازه کامل از مستی در اومدم دیدم ات نیست هرچی صداش کردم نبود
خونه با اتفاق هایی که یادم افتاد خیلی اعصبانی شدم زنگ زدم به پدر ات ماجرا
گفتم آدم فرستادم دنبال ات برگردم
از زبان ات
ساعت ۱۰ صبح بود با نوازش های کسی بیدار شدم
یک نگاه کردم دیدم الکس
ات: الکس😭😭😭😭😭
الکس: گریه نکن عزیزم من اینجام
خیلی آرومم کرد برام صبحانه آورد چند ساعتی گذشت
منو آورده بود یک ویلا خارج از شهر کنار دریا
رفته بودم کنار بالکن داشتم دریا نگاه میکرد
تو بالکن
یک هفته ای گذشته و تهیونگ نتونسته منو پیدا کنه
الکس رفته بود بیرون خرید من تصمیم گرفتم برم کنار دریا
رفتم کنار دریا داشتم لذت می بردم که ...
ات بغل کردم سریع بردم تو ماشین خودم گاز دادم ببرمش یک جا دست کسی بهش ترسه
از زبان تهیونگ
چون صبح پاشدم مست بودم اصلا کامل نمی فهمیدم چی شد
وقتی تازه کامل از مستی در اومدم دیدم ات نیست هرچی صداش کردم نبود
خونه با اتفاق هایی که یادم افتاد خیلی اعصبانی شدم زنگ زدم به پدر ات ماجرا
گفتم آدم فرستادم دنبال ات برگردم
از زبان ات
ساعت ۱۰ صبح بود با نوازش های کسی بیدار شدم
یک نگاه کردم دیدم الکس
ات: الکس😭😭😭😭😭
الکس: گریه نکن عزیزم من اینجام
خیلی آرومم کرد برام صبحانه آورد چند ساعتی گذشت
منو آورده بود یک ویلا خارج از شهر کنار دریا
رفته بودم کنار بالکن داشتم دریا نگاه میکرد
تو بالکن
یک هفته ای گذشته و تهیونگ نتونسته منو پیدا کنه
الکس رفته بود بیرون خرید من تصمیم گرفتم برم کنار دریا
رفتم کنار دریا داشتم لذت می بردم که ...
۵۸.۰k
۱۶ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.