تکپارتی لیسا (دوست قدیمی)
تکپارتی لیسا
(دوست قدیمی)
هییی این زندگی تموم نمیشه چندروزه منتظرم تا حقوقم رو بریزن هنوز که هنوزه نریخته این رئیسه بیریخت
چون حوصلم سر رفته بود رفتم پیش لوسی سگم بازی کنم، تصمیم گرفتم ببرمش بیرون
توی راه بودم، یک بستنی فروشی رو دیدم خیلیم هوس کرده بودم
به دوستم الیس زنگ زدم چون بستنی خوردن تنهایی حال نمیده
ا/ت: اومدی
الیس: اره.. خب بریم بخوریم
ا/ت: باشه
تا میخواستم برم داخله بستنی فروشی جیغ یک نفر رو شنیدم اما فکر کردم دعوا شده و محل ندادم
ا/ت: خوردی بستنی ات رو
الیس: اره بریم پارک
ا/ت: اوک
بازم صدای جیغ میشنیدم تحملم کم شده بود و شک کردم
ا/ت: الیس من برم دستشویی تو برو با لوسی به پارک منم میام
الیس: باشه برو
صدایی رو میشنیدم انگار میگفت دختره ی بی ادب چندتا هم بودن
لیسا: ولم کن عوضیییی(گریه)
مرد: لباساتو در میار میگممم(داد)
از پشت با پا زدم تو کله ی مرتیکه.. صورت دختره عین دوسته قدیمیم لیسا که مرده هست
(دو سال قبل)
لیسا: هوراااا بیشتر تاب بدههه(جیغ)
ا/ت: بسه میوفتی باسنت میشکنه و دیسک کمر میگیری
لیسا: برو بابا
دختر: بچه ها بیاین معلم سر کلاسه
لیسا: چیییی(از روی تاب پرید و مستقیم با کله رفت توی شیشه)
ا/ت: نهههههه لیسا(جیغ و گریه)
(زمان حال)
ا/ت: تو زنده موندی
لیسا: چی؟ شما؟
ا/ت: فکر کنم فراموشی گرفتی
لیسا: اره تو کیه من بودی
ا/ت: دوستت.. راستی میتونم بغلت کنم(بغض و کیوت)
لیسا: اره چرا که نه
ا/ت: قول بده دیگه تنهام نزاری
لیسا: اگه تنهات گذاشته بودم قول میدم
ا/ت: هنوزم عین قدیم زشتی
لیسا: بیشعور
ا/ت: خر
لیسا: بسه بریم دگه
ا/ت: باشه بریم
پایان
(دوست قدیمی)
هییی این زندگی تموم نمیشه چندروزه منتظرم تا حقوقم رو بریزن هنوز که هنوزه نریخته این رئیسه بیریخت
چون حوصلم سر رفته بود رفتم پیش لوسی سگم بازی کنم، تصمیم گرفتم ببرمش بیرون
توی راه بودم، یک بستنی فروشی رو دیدم خیلیم هوس کرده بودم
به دوستم الیس زنگ زدم چون بستنی خوردن تنهایی حال نمیده
ا/ت: اومدی
الیس: اره.. خب بریم بخوریم
ا/ت: باشه
تا میخواستم برم داخله بستنی فروشی جیغ یک نفر رو شنیدم اما فکر کردم دعوا شده و محل ندادم
ا/ت: خوردی بستنی ات رو
الیس: اره بریم پارک
ا/ت: اوک
بازم صدای جیغ میشنیدم تحملم کم شده بود و شک کردم
ا/ت: الیس من برم دستشویی تو برو با لوسی به پارک منم میام
الیس: باشه برو
صدایی رو میشنیدم انگار میگفت دختره ی بی ادب چندتا هم بودن
لیسا: ولم کن عوضیییی(گریه)
مرد: لباساتو در میار میگممم(داد)
از پشت با پا زدم تو کله ی مرتیکه.. صورت دختره عین دوسته قدیمیم لیسا که مرده هست
(دو سال قبل)
لیسا: هوراااا بیشتر تاب بدههه(جیغ)
ا/ت: بسه میوفتی باسنت میشکنه و دیسک کمر میگیری
لیسا: برو بابا
دختر: بچه ها بیاین معلم سر کلاسه
لیسا: چیییی(از روی تاب پرید و مستقیم با کله رفت توی شیشه)
ا/ت: نهههههه لیسا(جیغ و گریه)
(زمان حال)
ا/ت: تو زنده موندی
لیسا: چی؟ شما؟
ا/ت: فکر کنم فراموشی گرفتی
لیسا: اره تو کیه من بودی
ا/ت: دوستت.. راستی میتونم بغلت کنم(بغض و کیوت)
لیسا: اره چرا که نه
ا/ت: قول بده دیگه تنهام نزاری
لیسا: اگه تنهات گذاشته بودم قول میدم
ا/ت: هنوزم عین قدیم زشتی
لیسا: بیشعور
ا/ت: خر
لیسا: بسه بریم دگه
ا/ت: باشه بریم
پایان
۷.۷k
۱۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.