من هفت تا ددی دارم
❤❤❤❤❤❤❤
#من_هفت_تا_ددی_دارم 🚫🔥
#part_4
به طرف خونه ی ویلایی میرفت رو به پسرایی که داشتن اون سه تا آشغال رو میزدن داد زد:پسرا ولشون کنید
اون 4 تا بلافاصله به این طرف اومدن من دست هام رو دور گردن کسی که بغلش کرده بودم انداخته بودم
و سرم رو بین سینه هاش پنهان کرده بودن فهمیدن یکی از پسرا در رو باز کرد
و یکی ماشین رو داخل آورد این پسره هم من رو به طرف داخل برد
نور خونه توی چشم هام زد که چشم هام رو بستم
به طرف یک جایی بردم و خواست بزارم زمین که ازش جدا نشدم
پسره که دید من جدا نمیشد هنوجا همراهم نشست بعد حدود چند دقیقه همشون اومدن
هنوز هق هق میکردم و گریه میکردم تمام تنم به شدت میسوخت
پسری که بقلش بودم موهام رو نوازش کرد و با اون صدای بمش گفت:دختر کوچولو نمیخوای ازم جدا شی؟
چند دقیقه گذشت اما من هنوز ازش جدا نشده بودم بالاخره که انگاری یکیشون صبرش سر اومده بود گفت:هی دختر کوچولو من خوابم میاد حداقل ازش جدا شو بزار ببینیمت
یکی دیگشون که انگار از حرف این پسر خابالو خوشش نیومده بود گفت:هیونگ ترسیده
#ANIL
@dady_2021
#من_هفت_تا_ددی_دارم 🚫🔥
#part_4
به طرف خونه ی ویلایی میرفت رو به پسرایی که داشتن اون سه تا آشغال رو میزدن داد زد:پسرا ولشون کنید
اون 4 تا بلافاصله به این طرف اومدن من دست هام رو دور گردن کسی که بغلش کرده بودم انداخته بودم
و سرم رو بین سینه هاش پنهان کرده بودن فهمیدن یکی از پسرا در رو باز کرد
و یکی ماشین رو داخل آورد این پسره هم من رو به طرف داخل برد
نور خونه توی چشم هام زد که چشم هام رو بستم
به طرف یک جایی بردم و خواست بزارم زمین که ازش جدا نشدم
پسره که دید من جدا نمیشد هنوجا همراهم نشست بعد حدود چند دقیقه همشون اومدن
هنوز هق هق میکردم و گریه میکردم تمام تنم به شدت میسوخت
پسری که بقلش بودم موهام رو نوازش کرد و با اون صدای بمش گفت:دختر کوچولو نمیخوای ازم جدا شی؟
چند دقیقه گذشت اما من هنوز ازش جدا نشده بودم بالاخره که انگاری یکیشون صبرش سر اومده بود گفت:هی دختر کوچولو من خوابم میاد حداقل ازش جدا شو بزار ببینیمت
یکی دیگشون که انگار از حرف این پسر خابالو خوشش نیومده بود گفت:هیونگ ترسیده
#ANIL
@dady_2021
۲۱.۹k
۰۲ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.