تک پارتی لینو:)
وقتی بهت خیانت می کنه و تو... 🩷
با زدن در اتاق کارش به دوستش اجازه ورود داد. دوستش وارد شد و گفت: قربان جایی که هستند رو پیدا کردیم.
کت چرمش و سوییچ ماشینش رو برداشت و گفت: خوب کجا هستن؟
دوستش گفت: موقعیت رو براتون ارسال کردم قربان.
لینو گفت: تا من نیستم حواست به شرکت باشه. با شنیدن بله قربان دوستش به سمت پارکینگ شرکت رفت. سوار ماشینش شد و موقعیت ارسال شده رو دنبال کرد.
پس از چندین دقیقه رانندگی به مقصد رسید و ماشین رو پارک و قفل کرد و وارد شد.
با وارد شدن دخترای زیادی نزدیکش شدن اما اون با بی میلی به سمت بارمن رفت و نوشیدنی ویژه اونجا رو سفارش داد. مرد نگاهی به مرد جذاب رو به روش کرد که با پیراهن مشکی مردونه و شلوار مشکی جذب جذاب تر هم شده بود. مرد سعی کرد با وجود اون میز بینشون به لینو نزدیک تر بشه و سفارشش رو بده.
لینو که متوجه نزدیکی مرد شده بود گفت: همیشه به مشتری هات اینقدر نزدیک میشی؟
بارمن از این جواب متعجب شد و گفت: شاید تو خاصی؟
لینو پوزخندی زد و گوشیشو روشن کرد و گفت: دنبال این دختر می گردم. کجاست؟
بارمن خنده ای کرد و گفت: پس دنبال این می گردی. دست راست.
لینو از جاش بلند شد و به سمت راست رفت. با رسیدن به محل گفته شده. تو رو دید. لباسی کوتاه پوشیده بودی و تتو های بدنت مشخص بود.
لینو پوزخندی از این همه تغییر زد و به سمتت حرکت کرد. دستت رو گرفت و گفت: افتخار آشنایی به من می دید؟
اینقدر مست بودی که فرد مقابل رو تشخیص ندادی و گفتی:با کمال میل. میای برقصیم؟
لینو از این پیشنهاد متعجب نشد فقط از این خواسته ناگهانی به وجد اومده بود. با لبخندی گفت: البته! منم بدم نمیاد و دستت رو گرفت و تو رو به پیست رقص برد.
دست هاش رو دور کمرت حلقه کرد و شروع به رقصیدن باهات کرد. در آخر رقص خواست ولت کنه که با گذاشتن لبات روی لباش متعجب شد. خواست تو رو از خودش جدا کنه اما تصمیم گرفت بعد از مدت ها اون لب ها رو ببوسه. اون لب های نرم و هر چند ناآشنارو.
با زدن در اتاق کارش به دوستش اجازه ورود داد. دوستش وارد شد و گفت: قربان جایی که هستند رو پیدا کردیم.
کت چرمش و سوییچ ماشینش رو برداشت و گفت: خوب کجا هستن؟
دوستش گفت: موقعیت رو براتون ارسال کردم قربان.
لینو گفت: تا من نیستم حواست به شرکت باشه. با شنیدن بله قربان دوستش به سمت پارکینگ شرکت رفت. سوار ماشینش شد و موقعیت ارسال شده رو دنبال کرد.
پس از چندین دقیقه رانندگی به مقصد رسید و ماشین رو پارک و قفل کرد و وارد شد.
با وارد شدن دخترای زیادی نزدیکش شدن اما اون با بی میلی به سمت بارمن رفت و نوشیدنی ویژه اونجا رو سفارش داد. مرد نگاهی به مرد جذاب رو به روش کرد که با پیراهن مشکی مردونه و شلوار مشکی جذب جذاب تر هم شده بود. مرد سعی کرد با وجود اون میز بینشون به لینو نزدیک تر بشه و سفارشش رو بده.
لینو که متوجه نزدیکی مرد شده بود گفت: همیشه به مشتری هات اینقدر نزدیک میشی؟
بارمن از این جواب متعجب شد و گفت: شاید تو خاصی؟
لینو پوزخندی زد و گوشیشو روشن کرد و گفت: دنبال این دختر می گردم. کجاست؟
بارمن خنده ای کرد و گفت: پس دنبال این می گردی. دست راست.
لینو از جاش بلند شد و به سمت راست رفت. با رسیدن به محل گفته شده. تو رو دید. لباسی کوتاه پوشیده بودی و تتو های بدنت مشخص بود.
لینو پوزخندی از این همه تغییر زد و به سمتت حرکت کرد. دستت رو گرفت و گفت: افتخار آشنایی به من می دید؟
اینقدر مست بودی که فرد مقابل رو تشخیص ندادی و گفتی:با کمال میل. میای برقصیم؟
لینو از این پیشنهاد متعجب نشد فقط از این خواسته ناگهانی به وجد اومده بود. با لبخندی گفت: البته! منم بدم نمیاد و دستت رو گرفت و تو رو به پیست رقص برد.
دست هاش رو دور کمرت حلقه کرد و شروع به رقصیدن باهات کرد. در آخر رقص خواست ولت کنه که با گذاشتن لبات روی لباش متعجب شد. خواست تو رو از خودش جدا کنه اما تصمیم گرفت بعد از مدت ها اون لب ها رو ببوسه. اون لب های نرم و هر چند ناآشنارو.
۹.۱k
۲۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.