پارت۱۴
پارت۱۴
لیا:اتتتتت دوباره حرف زد گفت بهت بگم اینجاست بهش بگو بره من دارم میترسم ات
از حجم خنده مطمئن بودم قرمز شده بودم
ات:تو مبینیش؟
لیا برگشت پشت سرشو نگاه کرد
لیا:اتتتتتت اره دارم مبینمشششش ات تو مبینیش دیگه اره بگو میبینی
ات:لیا من نمیبینم
لیا:اتتتت یعنی الان من دارم روح مبیبینم
ات: نمیدونم آخه منکه چیزی نمیبینم
لیا:اتتت هه هه
ات:لیا خوبی لیا شوخی کردم جین بیا
که لیا از حجم ترس غش کرد
بردیمش توی بیمارستان که جیمین با قیافه شاکی اومد پیشم
جیمین:ات چیکارش کردی دو دقیقه زنمو گذاشتم پیش تو (شاکی)
ات:هیچی نشده فقط ترسیده
جیمین:ترسیده اگه بیدار نشه چی لیااا
ات :چیزی نشده که
جین رفته بود پیش دکتر من که اومد تو
جیمین:جین
جین:جیمین منو. مبینی
جیمین:یعنی چی وی میگی
جین:کسی نمیتونه منو ببینه تو منو میبینی؟
جیمین:ات این چی میگه
ات:کی
جیمین:این آقا جین روبهرو کنه الان
ات:واقعا یعنی چی
جیمین:تو روحی؟
جین:ارههه
جیمین :ات این
که جیمینم غش کرد و دوتا شون کنار هم گذاشتن
ات:این چه کاری بود کردی حالا چیکار کنیم
جین :ببخشید که خودتم دست داشتی
ات:وای اگه الان بیدار بشن لیا منو میکشه
جین :جیمینم منو میکشه
ات:بیدار شدن بیدار شدن
لیا بیدار شد که با جیغی که کشید جیمینم کم کم چشاشو باز کرد و با دیدن دوباره جین یه داد زد
جین:آروم باش آروم باش(رفت سمتشون)
جیمین:نیا نیا نیا سمت من برو سمت زنت خدایاااااا چرا به جای پول روح میفرستیییی
ات:جیمین شوخی بود جین واقعا اومده من میبینمش
جیمین:واقعا؟
جین:اره (میره بغلش میکنه)
لیا:یعنی الان مارو مسخره کردین به این روز انداختینمون
ات:تقصیر من نیست تقصیر جین
لیا:ات خانوم دارم برات
جیمین:راست میگه برو برو اون طرف خائن خیانتکار
جین:خوب هر مجازاتی برای ات و من دارین به جون میخرم
لیا:خوببببب آها برای یه ماه بریم سفر همه باهم
جین:اما کارای شرکت
جیمین:حق انتخاب نداری فردا راه میوفتیم
جین:ولی حال ات
جیمین:اونجا بهتر میشه
جین:باشه
یک سال بعد
ویو ات
توی این یه سال با تلاشهای سخت و امیدهایی که جین بهم میداد تونستم راه برم به اون روز زندگی رنگ سیاهشو ازمون گرفت و بهترین زندگی باهم ساختیم ❤️
___
چندپارتی زیبای من تموم شد امیدوارم دوست داشته باشین ممنون که حمایت میکنین❤️
بابت تاخیر معذرت میخوام
این چندپارتی خوب نشد ببخشید😁
لیا:اتتتتت دوباره حرف زد گفت بهت بگم اینجاست بهش بگو بره من دارم میترسم ات
از حجم خنده مطمئن بودم قرمز شده بودم
ات:تو مبینیش؟
لیا برگشت پشت سرشو نگاه کرد
لیا:اتتتتتت اره دارم مبینمشششش ات تو مبینیش دیگه اره بگو میبینی
ات:لیا من نمیبینم
لیا:اتتتت یعنی الان من دارم روح مبیبینم
ات: نمیدونم آخه منکه چیزی نمیبینم
لیا:اتتت هه هه
ات:لیا خوبی لیا شوخی کردم جین بیا
که لیا از حجم ترس غش کرد
بردیمش توی بیمارستان که جیمین با قیافه شاکی اومد پیشم
جیمین:ات چیکارش کردی دو دقیقه زنمو گذاشتم پیش تو (شاکی)
ات:هیچی نشده فقط ترسیده
جیمین:ترسیده اگه بیدار نشه چی لیااا
ات :چیزی نشده که
جین رفته بود پیش دکتر من که اومد تو
جیمین:جین
جین:جیمین منو. مبینی
جیمین:یعنی چی وی میگی
جین:کسی نمیتونه منو ببینه تو منو میبینی؟
جیمین:ات این چی میگه
ات:کی
جیمین:این آقا جین روبهرو کنه الان
ات:واقعا یعنی چی
جیمین:تو روحی؟
جین:ارههه
جیمین :ات این
که جیمینم غش کرد و دوتا شون کنار هم گذاشتن
ات:این چه کاری بود کردی حالا چیکار کنیم
جین :ببخشید که خودتم دست داشتی
ات:وای اگه الان بیدار بشن لیا منو میکشه
جین :جیمینم منو میکشه
ات:بیدار شدن بیدار شدن
لیا بیدار شد که با جیغی که کشید جیمینم کم کم چشاشو باز کرد و با دیدن دوباره جین یه داد زد
جین:آروم باش آروم باش(رفت سمتشون)
جیمین:نیا نیا نیا سمت من برو سمت زنت خدایاااااا چرا به جای پول روح میفرستیییی
ات:جیمین شوخی بود جین واقعا اومده من میبینمش
جیمین:واقعا؟
جین:اره (میره بغلش میکنه)
لیا:یعنی الان مارو مسخره کردین به این روز انداختینمون
ات:تقصیر من نیست تقصیر جین
لیا:ات خانوم دارم برات
جیمین:راست میگه برو برو اون طرف خائن خیانتکار
جین:خوب هر مجازاتی برای ات و من دارین به جون میخرم
لیا:خوببببب آها برای یه ماه بریم سفر همه باهم
جین:اما کارای شرکت
جیمین:حق انتخاب نداری فردا راه میوفتیم
جین:ولی حال ات
جیمین:اونجا بهتر میشه
جین:باشه
یک سال بعد
ویو ات
توی این یه سال با تلاشهای سخت و امیدهایی که جین بهم میداد تونستم راه برم به اون روز زندگی رنگ سیاهشو ازمون گرفت و بهترین زندگی باهم ساختیم ❤️
___
چندپارتی زیبای من تموم شد امیدوارم دوست داشته باشین ممنون که حمایت میکنین❤️
بابت تاخیر معذرت میخوام
این چندپارتی خوب نشد ببخشید😁
۵.۸k
۰۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.