[پارت نهم]
[پارت نهم]
و شروع کردم ب خوردن ناخونام ک یهو یکی بهم زنگ زد نکا کردم دیدم مامانمه جواب دادم گفت مامان چی شده ک آخر یاد این دختر کوچولوت افتادی چیزی نمیگفت می تونستم قیافشو تصور کنم
مامانم: دخترم
ا/ت: دخترم عجب ک دوباره بهم میگی دخترم
مامانم: شوخی نکن بیا درو باز کن
ا/ت: در چیو
مامانم: در خونه تو
ا/ت: چی شما اومدین سئول
مامانم: اره
ا/ت: ما........ما.....مامان.........وایسا الان میام
مامانم: مگه خونه نیستی؟؟؟
ا/ت: ن نیستم
مامانم: از کی تا حالا تا این ساعت بیرونی
ا/ت: مامان چقدر سوال می پرسی وایس الان میام
مامانم:ا/ت مکه بهت نگفتم دیگه این جوری باهام حرف نزن
ا/ت: از آخرین باری ک باهم حرف زدیم یادم نمیاد
مامانم: خب حالا کی میایی
ا/ت: چند دقیقه دیگه میرسم
خدافزی کردمو گوشیو قطع کردم همش برام سوال بودم چرا بد از چند سال زنگ زده بهم ینی اتفاقی افتاده همش همین و از خودم می پرسیدم ک نفهمیدم کی کی رسیدم خونه
ا/ت: او رسیدم
ا/ت: ینی مامانم چیکارم داره
مامانم: چ عجب اومدی
ا/ت: ببخشید مامان
مامانم : خب اشکال ندارع فقط بیا بریم داخل ک پاهام الان از جا کنده میشن
ا/ت: باشه باشه بیا بریم داخل
مامانم رفت نشست رو مبلا و شروع کرد ب قر زدن همش می گفت تو چرا نمیایی پیش ماهو اینا گفت مامانم تو چرا تو این چند سال ک از پیشتون رفتم زنگی بهم نزدی فقط بابا ی چند بار بهم زنگ زد راستی بابا کجاست گفت بابات رفت پیش چیز میز بخره و بیاد
ا/ت: آها
مامانم: خب بگو این چند سال اینجا بهت خوش گذشته
ا/ت: اره...
مامانم: ا/ت دخترم ی آبی چیزی بیار بخورم مردم از تشنگی
ا/ت: چرا زود تر نگفتی پس
مامانم: آخه ی لحظه هم ساکت نمی شدی
ا/ت: ماماننننننن
مامانم:شوخی کردم😂فقط هرچه زودتر برو برام آب بیار
ا/ت: باشه
ا/ت: بیا اینم آب
مامانم : ممنون
مامانم: راستی ا/ت خونه قشنگی داری
ا/ت: از مال شما ک بهتر نیست
مامانم: او ن مال ما ب لطف داداشت داغون شد
ا/ت: داداشممممممم داداشم کیههههه ماماننننننن
مامانم: خب داداشت دیگه 😉 راستی تو دیگه تک فرزند نیستی
بچه ها هنوز ادامه پارت 9 مونده🌚✨
و شروع کردم ب خوردن ناخونام ک یهو یکی بهم زنگ زد نکا کردم دیدم مامانمه جواب دادم گفت مامان چی شده ک آخر یاد این دختر کوچولوت افتادی چیزی نمیگفت می تونستم قیافشو تصور کنم
مامانم: دخترم
ا/ت: دخترم عجب ک دوباره بهم میگی دخترم
مامانم: شوخی نکن بیا درو باز کن
ا/ت: در چیو
مامانم: در خونه تو
ا/ت: چی شما اومدین سئول
مامانم: اره
ا/ت: ما........ما.....مامان.........وایسا الان میام
مامانم: مگه خونه نیستی؟؟؟
ا/ت: ن نیستم
مامانم: از کی تا حالا تا این ساعت بیرونی
ا/ت: مامان چقدر سوال می پرسی وایس الان میام
مامانم:ا/ت مکه بهت نگفتم دیگه این جوری باهام حرف نزن
ا/ت: از آخرین باری ک باهم حرف زدیم یادم نمیاد
مامانم: خب حالا کی میایی
ا/ت: چند دقیقه دیگه میرسم
خدافزی کردمو گوشیو قطع کردم همش برام سوال بودم چرا بد از چند سال زنگ زده بهم ینی اتفاقی افتاده همش همین و از خودم می پرسیدم ک نفهمیدم کی کی رسیدم خونه
ا/ت: او رسیدم
ا/ت: ینی مامانم چیکارم داره
مامانم: چ عجب اومدی
ا/ت: ببخشید مامان
مامانم : خب اشکال ندارع فقط بیا بریم داخل ک پاهام الان از جا کنده میشن
ا/ت: باشه باشه بیا بریم داخل
مامانم رفت نشست رو مبلا و شروع کرد ب قر زدن همش می گفت تو چرا نمیایی پیش ماهو اینا گفت مامانم تو چرا تو این چند سال ک از پیشتون رفتم زنگی بهم نزدی فقط بابا ی چند بار بهم زنگ زد راستی بابا کجاست گفت بابات رفت پیش چیز میز بخره و بیاد
ا/ت: آها
مامانم: خب بگو این چند سال اینجا بهت خوش گذشته
ا/ت: اره...
مامانم: ا/ت دخترم ی آبی چیزی بیار بخورم مردم از تشنگی
ا/ت: چرا زود تر نگفتی پس
مامانم: آخه ی لحظه هم ساکت نمی شدی
ا/ت: ماماننننننن
مامانم:شوخی کردم😂فقط هرچه زودتر برو برام آب بیار
ا/ت: باشه
ا/ت: بیا اینم آب
مامانم : ممنون
مامانم: راستی ا/ت خونه قشنگی داری
ا/ت: از مال شما ک بهتر نیست
مامانم: او ن مال ما ب لطف داداشت داغون شد
ا/ت: داداشممممممم داداشم کیههههه ماماننننننن
مامانم: خب داداشت دیگه 😉 راستی تو دیگه تک فرزند نیستی
بچه ها هنوز ادامه پارت 9 مونده🌚✨
۱۵۴.۶k
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.