(خلاصه )
(خلاصه )
جیمین دیگه از جلوی اتاق ات جم نمیخورد
حراست اومد گفت :اقای پارک تسلیت میگم امیدوارم خانم تون توی ارامش باشه
باردیگار: اقای جیمین بهتره برگردیم خانوم ات دیگه ......
جیمین بلند شد رفت سمت ماشین
ج:مرخصی
بادیگارد رفت
ج:رفت سمت خونه
کلید رو انداخت رفت خونه
یه نگا به دور و بر کرد
ج:ات....ات(گریه میکرد)ات لطفاً برگرد
ببخشید .....میخوام پیشم باشی
ببخشید قدرتو ندونستم ......ببخشید
رفتم توی اتاقش کمدشو باز کردم وسایلشو ریختم رو زمین
هر چی داشت ریختم رو زمین کتاباشو وسایل میکاپاشو هر چی داشت
قاب عکس عروسیمونو دیدم
اوردم نشستم روی میز تکیه دادم به تخت یکی. یکی نگاشون میکردم
ج:ات.....برگرد ببخشید......نمیخوام از دستت بدم
من اشتباه کردم ببخشید کتکت زدم
من هنوز بغلت نکرده بودم من...من نگفته بودم دوستت دارم تو خیلی زود رفتی......یادته گفته بودی دوستت دارم....اون....اون بهترین کلمه ای بود که توی زندگیم شنیده بودم.....من بدون تو چیکار کنم
عکساشو بغل میکردم
ات.....حالا چیکار کنم......کاش یه بار بغلت میکردم... حالا چیکار کنم من
اعضا اومدن توی خونه
اعضا:جیمین کجایی؟
زنگ زدن به گوشی جیمین
جیمین گوشی رو سمت کمد پرت کرد
جیمین:ولم کنید
جین:صداش از اتاق میاد
رفتن سمت اتاق
جین: جیمین
اعضا:جیمین بس کن بلند شو
ج:من خیلی حرفا بهش نگفتم....نمیخوام ولم کنید اون باید برگرده
تهیونگ:جیمین تمومش کن میدونی اگه ات اینجا بود چقدر با دیدن تو ناراحت میشد
(خلاصه )
رفتن پایین همگی نشستن
ج: بدون ات چیکار کنم.....من چیکار کنم...
انا:کوک
کوک:بله
انا:میشه یه لحظه بیای
کوک: بله
انا: داشتم اتاق ات رو تمیز میکردم ات یه نامه نوشته روشم نوشته
برای جیمین بنظرت چیکار کنم
کوک: بده به من
انا:بگیر
جیمین دیگه از جلوی اتاق ات جم نمیخورد
حراست اومد گفت :اقای پارک تسلیت میگم امیدوارم خانم تون توی ارامش باشه
باردیگار: اقای جیمین بهتره برگردیم خانوم ات دیگه ......
جیمین بلند شد رفت سمت ماشین
ج:مرخصی
بادیگارد رفت
ج:رفت سمت خونه
کلید رو انداخت رفت خونه
یه نگا به دور و بر کرد
ج:ات....ات(گریه میکرد)ات لطفاً برگرد
ببخشید .....میخوام پیشم باشی
ببخشید قدرتو ندونستم ......ببخشید
رفتم توی اتاقش کمدشو باز کردم وسایلشو ریختم رو زمین
هر چی داشت ریختم رو زمین کتاباشو وسایل میکاپاشو هر چی داشت
قاب عکس عروسیمونو دیدم
اوردم نشستم روی میز تکیه دادم به تخت یکی. یکی نگاشون میکردم
ج:ات.....برگرد ببخشید......نمیخوام از دستت بدم
من اشتباه کردم ببخشید کتکت زدم
من هنوز بغلت نکرده بودم من...من نگفته بودم دوستت دارم تو خیلی زود رفتی......یادته گفته بودی دوستت دارم....اون....اون بهترین کلمه ای بود که توی زندگیم شنیده بودم.....من بدون تو چیکار کنم
عکساشو بغل میکردم
ات.....حالا چیکار کنم......کاش یه بار بغلت میکردم... حالا چیکار کنم من
اعضا اومدن توی خونه
اعضا:جیمین کجایی؟
زنگ زدن به گوشی جیمین
جیمین گوشی رو سمت کمد پرت کرد
جیمین:ولم کنید
جین:صداش از اتاق میاد
رفتن سمت اتاق
جین: جیمین
اعضا:جیمین بس کن بلند شو
ج:من خیلی حرفا بهش نگفتم....نمیخوام ولم کنید اون باید برگرده
تهیونگ:جیمین تمومش کن میدونی اگه ات اینجا بود چقدر با دیدن تو ناراحت میشد
(خلاصه )
رفتن پایین همگی نشستن
ج: بدون ات چیکار کنم.....من چیکار کنم...
انا:کوک
کوک:بله
انا:میشه یه لحظه بیای
کوک: بله
انا: داشتم اتاق ات رو تمیز میکردم ات یه نامه نوشته روشم نوشته
برای جیمین بنظرت چیکار کنم
کوک: بده به من
انا:بگیر
۷۹۶
۲۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.