قهوه ی تلخ پارت ۹
قهوه ی تلخ پارت ۹
ج.عا
و بدون حرفی رفت بیرون و ا.ت هم رو تخت ولو شد
۳۰ مین بعد
اجوما.پسرم غذا حاضره
ج. عاا باشه اجوما میتونی بری ا.تو صدا کنی بیاد؟
اجوما.حتما
ویو ا.ت دراز کشیده بودم رو تخت که در زدن سریع بلند شدم نشستم
ا. بفرمایید
اجوما.خانم غذا حاضره ارباب گفت که بگم بیاید سر میز
ا.باشه ممنونم فقط...
اجوما. فقط ؟
ا.میشه منو خانم صدا نکنید لطفا؟
اجوما .حتما دخترم زود بیا ارباب منتظره
ا.(لبخند) باشه
ا.ت و اجوما رفتن پایین و سر میز نشستن
ویو ا.ت
واییییی چه غذا هایه رنگا رنگییییی دلمممم
اه ا.ت خونسردی خودتو حفظ کونننننن
.حیح
و نشستم دور ترین نقطه
ویو جیمین
ا.ت اومد و نشست ولی خیلییی خیلییی دور از من عا
.میخواستم بهش بگم بیاد نزدیک تر ولی با خودم گفتم چرا؟
.غذامونو خوردیم و ا.ت رفت خوابید منم خیلی خوابم میومد ولی باید میزاشتم ببینم چی میشه بعد میخوابیدم چون امشب باید محموله رو از مرز رد میکردیم
.نشستم رو کاناپه و تلویزیون رو روشن کردم و پفیلا رو برداشتم و نشستم پای تلویزیون و منتظر خبر بودم که چشمام سنگین شد و خواب...
ویو ا.ت
.بعد شام رفتم خوابیدم که از تشنگی بیدار شدم رفتم پایین که آب بخورم رفتم تو آشپزخونه و لیوان ابو برداشتم و داشتم میخوردم که از دستم لیز خورد و شکست و صدای بدی داد که ترسیدم شروع به گریه کردم که عقب عقب میرفتم خوردم به یه چیز سفت که جیغ زدم اونم جیغ زدددددد
ویو جیمین
رو کاناپه خوابم برده بود که صدای شکسته شدن یه چیزی اومد از آشپزخونه تفنگمو برداشتم و رفتم سمت صدا که یهو یه چیزی خورد بهم و جیغ زد منم ترسیدمو جیغ زدم که یهو چراغا ی آشپزخونه روشن شد اجوما رو دیدم که با لباش خواب چراغا رو روشن کرده و عصبیه و دیدم چیزی که خوردم بهش داشتم جیغ میزدم ا.ت بود
اجوما.چتونه نصف شبی جیغ جیغ راه انداختید اه
و رفت
ا.اییییییی ایگووووو ترسیدم این چه کاری بودددد تفنگتو بزار کناررررررز
ج.تو ترسیدی ؟ داشتم سکته میکردم چی بود شکستی قلبم
گذاشتم حال کونید حیح حمایت کونید
میگم بنظرم خیلی کلا فیک مسخرییه نظرتون چیه پاکش کنم؟ بگویید
ج.عا
و بدون حرفی رفت بیرون و ا.ت هم رو تخت ولو شد
۳۰ مین بعد
اجوما.پسرم غذا حاضره
ج. عاا باشه اجوما میتونی بری ا.تو صدا کنی بیاد؟
اجوما.حتما
ویو ا.ت دراز کشیده بودم رو تخت که در زدن سریع بلند شدم نشستم
ا. بفرمایید
اجوما.خانم غذا حاضره ارباب گفت که بگم بیاید سر میز
ا.باشه ممنونم فقط...
اجوما. فقط ؟
ا.میشه منو خانم صدا نکنید لطفا؟
اجوما .حتما دخترم زود بیا ارباب منتظره
ا.(لبخند) باشه
ا.ت و اجوما رفتن پایین و سر میز نشستن
ویو ا.ت
واییییی چه غذا هایه رنگا رنگییییی دلمممم
اه ا.ت خونسردی خودتو حفظ کونننننن
.حیح
و نشستم دور ترین نقطه
ویو جیمین
ا.ت اومد و نشست ولی خیلییی خیلییی دور از من عا
.میخواستم بهش بگم بیاد نزدیک تر ولی با خودم گفتم چرا؟
.غذامونو خوردیم و ا.ت رفت خوابید منم خیلی خوابم میومد ولی باید میزاشتم ببینم چی میشه بعد میخوابیدم چون امشب باید محموله رو از مرز رد میکردیم
.نشستم رو کاناپه و تلویزیون رو روشن کردم و پفیلا رو برداشتم و نشستم پای تلویزیون و منتظر خبر بودم که چشمام سنگین شد و خواب...
ویو ا.ت
.بعد شام رفتم خوابیدم که از تشنگی بیدار شدم رفتم پایین که آب بخورم رفتم تو آشپزخونه و لیوان ابو برداشتم و داشتم میخوردم که از دستم لیز خورد و شکست و صدای بدی داد که ترسیدم شروع به گریه کردم که عقب عقب میرفتم خوردم به یه چیز سفت که جیغ زدم اونم جیغ زدددددد
ویو جیمین
رو کاناپه خوابم برده بود که صدای شکسته شدن یه چیزی اومد از آشپزخونه تفنگمو برداشتم و رفتم سمت صدا که یهو یه چیزی خورد بهم و جیغ زد منم ترسیدمو جیغ زدم که یهو چراغا ی آشپزخونه روشن شد اجوما رو دیدم که با لباش خواب چراغا رو روشن کرده و عصبیه و دیدم چیزی که خوردم بهش داشتم جیغ میزدم ا.ت بود
اجوما.چتونه نصف شبی جیغ جیغ راه انداختید اه
و رفت
ا.اییییییی ایگووووو ترسیدم این چه کاری بودددد تفنگتو بزار کناررررررز
ج.تو ترسیدی ؟ داشتم سکته میکردم چی بود شکستی قلبم
گذاشتم حال کونید حیح حمایت کونید
میگم بنظرم خیلی کلا فیک مسخرییه نظرتون چیه پاکش کنم؟ بگویید
۹.۳k
۲۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.