با ناخوناش به گلوش چنگ انداخته بود؛خون گلوش می پاشید توی
باناخوناشبهگلوشچنگانداختهبود؛خونگلوشمیپاشیدتویصورتش
همهسعیداشتنجداشونکننولیکسیجرعتنزدیکشدنبهیهآدمبهظاهروحشیرونداشت
داشتنفسهایآخرشرومیکشیدکهدوستاشسررسیدن؛جداشونکردن
میخواستنسرشوبزننکههمچینکاریبادوستشونکردهبود
کهیهوهمهتوانشُجمعکردودادزد:
-کاریبهشنداشتهباشید؛اونقاتلبغضیبودکهشماکاشتین!اونتنهادوستواقعیمنه-
وهمونجابایهلبخندازتهدلتمومکرد:>
|- @lpuch -|
همهسعیداشتنجداشونکننولیکسیجرعتنزدیکشدنبهیهآدمبهظاهروحشیرونداشت
داشتنفسهایآخرشرومیکشیدکهدوستاشسررسیدن؛جداشونکردن
میخواستنسرشوبزننکههمچینکاریبادوستشونکردهبود
کهیهوهمهتوانشُجمعکردودادزد:
-کاریبهشنداشتهباشید؛اونقاتلبغضیبودکهشماکاشتین!اونتنهادوستواقعیمنه-
وهمونجابایهلبخندازتهدلتمومکرد:>
|- @lpuch -|
۲۷.۳k
۲۷ تیر ۱۴۰۱