خوناشام کوچولو

#خوناشام_کوچولو
پارت5
ویو ا. ت
اخ جوننننن باورم نمیشه من من الان یه خوناشامم و میتونم کارای خوناشامی کنم یهوووو اول باید به لیا بگم مطمعنن میتونه قبول کنه در اتاق رو باز کردم و دیدیم که لیا طبقه پایین داره اشپزی میکنه رفتم از پشت بغلش کردم دوباره اون اوش ترسید ولی بعد بغلم کرد سر سفره شروع کردم به حرف زدن
+لیا جونم یه چی بگم نمیخندی یا نمیترسی
=یا خرا چیشده بگو ببینم
+تو به خوناشام ها باور داری
=ارع
+اگه بگم من دیشب به خوناشام تبدیل شدم باور میکنی
=ارع ولی باید نشونم بدی
+خب من دیشب تبدیل به یه خوناشام شدم
=چیییییی پرام چطوری بوگو ببینم
خب (ماجرا رو براش میگه) و ارع دیگه اینجوری شد
=پرام هی خدا حالا اگه یه وقت بخوای این خوناشام بزرگ رو ببینی باید چیکار کنی
+نمیدونم ولی فک کنم امشب بیاد سراغم
=میشه منم ببینمش (با لحن بچگونه)
+اوکی سیع میکنم اوکیش کنم.
امشب سوالات زیادی ازش دارم که باید بپرسم اینکه میتونم کسی رو خوناشام کنم یا چطوری این کارو بکنم یا اصلا کجا میشه این خوناشام بزرگ رو پیدا کرد خیلی سوال ازش دارم
ویو شب
شب با صدای خوناشام بزرگ بیدار شدم که داشت صدام میکرد
*دخترم! دخترم!
+خوناشام بزرگ اومدید حقیقتا منتظر دیدنتون بودم و یه عالمه سوال دارم
*بپرس و اینکه پدرجان صدام کنی راحت ترم تو با دخترم مو نمیزنی منو یا اون میندازی
+بله پدرجان میگم چطوری کسی رو به خوناشام تبدیل کنم و اصلا من این قدرت رو دارم؟
*بله عزیزم این قدرت رو داری فقط تا فعال شدنش یکم زمان میبره حدودا 200 سال اما من میتونم حالا کی رو میخوای خوناشام کنی