𝙸'𝚖 𝙼𝚘𝚗𝚜𝚝𝚎𝚛
𝙸'𝚖 𝙼𝚘𝚗𝚜𝚝𝚎𝚛
𝙿𝚊𝚛𝚝³⁹
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽 =𝙰.𝚃🤏☻️
𝙰𝙳𝙼𝙸𝙽:𝙹𝙸𝚈𝙾𝙾𝙽🍫🦋
لیا بالای سر جونگکوک ارامید ...
شاید واقعا عاشق و دلباخته اش شده بود ...
پارچه را از روی پیشانی عشقش برداشت ...
بوسه ای بر آن کاشت ...
جونگکوک در خواب و بیداری بود ...
دستان لیا را فشرد و اسم هایون را بر زبانش جاری کرد!
لیا با بغض برای آرام کردن جونگکوک گفت : بله سرورم ...
جونگکوک به سختی گفت : من ازت معذرت می خوام ...من بهت قول میدم تنهات نذارم تا جانگ لیا اذیتت نکنه !
............................................
هایون با عجله وارد اتاق شد و لیا را کنار همسرش دید ...
لیا به هایون تعظیم کوتاهی کرد و گفت :ملکه بهتره اینجوری وارد نشین چون ممکنه واستون دردسر بشه ...
هایون :من هرجور دلم بخواد به دیدن همسرم میام و امثال تو و پدرت نمیتونن مانع من بشن!
لیا دستش را بلند کرد تا یک سیلی به صورت معصوم هایون بزند اما احساس کرد کسی دستش را در هوا گرفته ...
سرش را برگردوند و با چهره درهم و عصبی بانو جانگ می مواجه شد!
#Im_Monster
#Park_Jiyoon
𝙿𝚊𝚛𝚝³⁹
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽 =𝙰.𝚃🤏☻️
𝙰𝙳𝙼𝙸𝙽:𝙹𝙸𝚈𝙾𝙾𝙽🍫🦋
لیا بالای سر جونگکوک ارامید ...
شاید واقعا عاشق و دلباخته اش شده بود ...
پارچه را از روی پیشانی عشقش برداشت ...
بوسه ای بر آن کاشت ...
جونگکوک در خواب و بیداری بود ...
دستان لیا را فشرد و اسم هایون را بر زبانش جاری کرد!
لیا با بغض برای آرام کردن جونگکوک گفت : بله سرورم ...
جونگکوک به سختی گفت : من ازت معذرت می خوام ...من بهت قول میدم تنهات نذارم تا جانگ لیا اذیتت نکنه !
............................................
هایون با عجله وارد اتاق شد و لیا را کنار همسرش دید ...
لیا به هایون تعظیم کوتاهی کرد و گفت :ملکه بهتره اینجوری وارد نشین چون ممکنه واستون دردسر بشه ...
هایون :من هرجور دلم بخواد به دیدن همسرم میام و امثال تو و پدرت نمیتونن مانع من بشن!
لیا دستش را بلند کرد تا یک سیلی به صورت معصوم هایون بزند اما احساس کرد کسی دستش را در هوا گرفته ...
سرش را برگردوند و با چهره درهم و عصبی بانو جانگ می مواجه شد!
#Im_Monster
#Park_Jiyoon
۲.۲k
۰۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.